×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

من منتظرم... در کمال صبر منتظرم...
1395/08/30

من منتظرم... در کمال صبر منتظرم...

مهرداد جعفری

قریب به یک دهه و نیم است که بهائیان جهان با جان و دلی مشتاقانه منتظر این چنین روزهائی بودند که یکی دیگر از اهدافی که تقریبا بیش از شش دهه پیش ولی امر محبوبشان در اهداف نقشه ده ساله در نظر گرفته بودند تحقق یابد و آن ارتفاع یکی دیگر از معابد یا مشرق الاذکارهائی است که بدنبال هم ساخته و افتتاح گردیده و آن مشرق الاذکار شیلی در حاشیه شهر سانتیاگو، پایتحت آن کشور بود.

بیش از ۱۷۰ سال تاریخ دیانت بهائی شاهد فتوحات و موفقیت های بسیار درخشانی بوده که هدف این نوشتار بر شماری آنان نیست. دیانت بهائی جنبشی است که مؤسس بی نظیر این نهضت در وضعی رقت بار اوضاع آن زمان کشور ایران و در شرایطی بسیار استثنائی و بی سابقه آنرا شروع کردند. استثنائی از این جهت که در سیاه چالی متعفن و حتی غیر قابل تنفس لازمه زندگی انرا شروع نمودند که محبس تبه کاران و نه مقدسین و مقربین بوده. نفس مقدسش که ظاهرا از نظر جسمانی محبوس و مسجون بوده در همان ایام تاریخی پر صدمه به امری مأمور گردیدند که هیچ نفس بشری قادر به ادراک و استنباط آن نبوده و نخواهد بود. این شروع را میتوان بمثابه حرکتی خفیف تصور نمود که با هر گونه مانع و رادعی می توانست ضعیف شده و یا متوقف گردد. اگر جسم و جان تحت غل و زنجیر محبوس اما محدودیت های جسمانی مانع از فتح و پیروزی روحانی نگردید زیرا آنچه حال مسلم است اینکه نقشه و اراده ای دیگر در کار بوده که نه تنها موانع کوچک قادر به محدود نمودن پیشرفتش نبوده اند بلکه حال واضح است که حتی قدرت های ریشه کن و بنیان بر انداز هم نتوانستند که از گسترش اش ممانعت و باندازه سر سوزنی کم نمایند.

به حقیقت چرا اینچنین شد؟

آیا این امور را اگر نتوان به معجزه تشبیه نمود به چه چیز دیگری میتوان منتسب نمود؟ اعجاز و یا خارق العاده به امری اطلاق میشود که در حیطه قدرت اجرائی بشر نبوده و معمولا به برگزیدگان حضرت منان منتسب می گردد.

این حقیقتا معجزه ایست که فقط یک بیان از بیانات مؤسّس این امر عظیم که در شرایطی استثنائی به اظهار چنین امری مبعوث شده در مورد مؤسّسۀ مشرق الاذکار در اُمُّ الکتابش نازل گردد و حال جهان و جهانیان اعم از معتقدین به ایشان و غیره شاهد استقرار چنین ابنیه ای بی نظیر باشند؟ آیا این غیر از معجزه چه میتواند باشد که فرزند ارشدشان اندکی کم از دو قرن پیش حجر زاویه اولین مشرق الاذکار نیمکره غربی را بنا نهند و با چنان بینش و درایتی بی نظیر الهی که از دیگر عوالم است بفرمایند که مشرق الاذکار ساخته شده. حال همگی نه تنها بهائیان بلکه جهانیان اگر مایلند قادرند که به دیدار چنین بنای عظیمی که چیزی حدود پنجاه سال طول کشید که اتمام یابد نائل گردند. نکته بسیار قابل تفکر این است که براحتی میتوان نتیجه گرفت که آنچه از پیشگوئی و بشارات نازل گردیده را با اسناد و مدارک میتوان بظاهر ظاهر مشاهده نمود که تحقق یافته و بر همین منوال آنچه را که ظاهر نگردیده بقطع یقین عملی خواهد گردید. گذشته آینۀ آینده است.

به همین روش در سال ۱۹۵۳میلادی هم که حضرت ولی امرالله نقشه ده ساله خویش را به جامعۀ جهانی بهائی ابلاغ کردند، بنا و استقرار چندین مشرق الاذکار قاره ای را با همان بصیرت و بینش الهی مودوعه در نظر گرفتند که پس از طی بیش از شش دهه تمامی ملل شاهد تحقق آن چه را که منظور نموده بودند یکی بعد از دیگری شدند. آیا واقعا این تقارن حقیقتا تصادفی است؟ آیا هم اکنون می توان در حقیقت و صحت آنچه که کمی از دو قرن پیش بیان شده تردیدی بخود راه داد؟

این فتوحات منحصر به ساختن بناهای مشرق الاذکار محدود نمی گردد بلکه آنچه که ظاهرا دیده می شود ابنیۀ متعدده ای است که بتدریج با همّت عشّاقش مرتفع و مستقر گردیده و می گردد ولی بسیاری دیگر از بشارات که به ظاهر ظاهر ملموس نیست و شاید بتوان گفت که بیشتر جنبۀ روحانی داشته نیز بتدریج تحقق یافته و یا می یابد. در همان سالیان اولیۀ امر الهی چه نفسی می توانست بعنوان مثال تشکیل و استقرار معهد اعلی دیانت بهائی یعنی بیت العدل اعظم، تنهاهادی مصون از خطا و ملجأ و پناه بشر مستأصل را در آن ایّام تصوّر نماید؟ حال استقرارش امری عادی و بدیهی بنظر می رسد.

گرچه آنچه که تا حال محدوداً ذکر گردید فتوحات ظاهرۀ امر بهائی است ولی این فتوحات که حال جلوۀ مخصوص به خویش را دارد با صدمات و مشقات فراوان و حتی شهادت ها توأم و همراه بوده.

این چرخۀ ظلم و ستم به همراه فتوحات و فیروزی امری است مکمل یکدیگر در دیانت بهائی که ابتدایش از همان سیاه چال طهران شروع گردید. گرچه با صدمه و زجر به وجود نفیسی شروع گردید و در طول حیاتشان بی وقفه ادامه یافت ولی باعث ارتفاع امری شد که امروزه تمامی مردمان شاهد استقرارش در بسیط غبرا می باشند.

یکی از نکات مهمّه این روند این است که در تاریخ همین امر تا به امروز هنوز لحظه ای فرا نرسیده که پیروان مظلوم این امر اعظم بتوانند نفسی به راحتی کشیده و از غم ستم رها یافته باشند. حتی اشجار، احشام و اموات هم از این حملات و ستم های وارده اهل عناد که از تمام جوانب بوده و چون باران شدید بر همۀ این بیگناهان باریده نتوانسته اند در امان بوده باشند.

تاریخ شاهد است که دو دولت قدرتمند ایران و عثمانی با تمام توان و قدرت به هر وسیله ای مستمسک گردیده و به لطائف الحیل با شدت فراوان و توانائی غیر قابل تصور به اقداماتی متوسل شدند تا بلکه بتوانند ریشۀ این شجره الهی را خشک نمایند و حال همان گواه تاریخ شاهد است که تلاششان تلاشی مذبوحانه بود. امر الهی که بصورت خفیفی از سیاه چال آغاز گردیده بود چنان سرعتی بخود گرفته که هیچ توان و قدرتی قادر به جلوگیری و توقف آن نبوده و نخواهد بود. تاریخ آینده نیز مسلماً شاهد این نکته خواهد بود کما اینکه درگذشته بوده.

گر چه صدمات به این جامعۀ مظلوم با شدت و تخفیفی در طول تاریخ گذشته کم و بیش ادامه داشته ولی قریب به کمی از چهار دهه است که یکی از همان دو دولت قدرتمند یعنی دولت حاضر ایران مجددا با تمام قدرت و با تمام امکانات که به مراتب بیشتر از امکانات موجوده همان دو دولت دو قرن پیش است در اختیار دارد، قیام به از بین بردن همان امری را نموده که قدرت های پیشین نه تنها نتوانستند بدان موفقیتی که منتظرش بوده رسیده بلکه از جهاتی هم ناخواسته عامل رشد و گسترش اش گردیدند. این بار صدمات و ستم ها بسیار حساب شده و با نقشه بسیار دقیق که بقول مثال فارسی معروف چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا بوده. این بار هم با شدت و وسعتی بی نظیر اقدام به اموری در حقیقت همه جانبه شده که حتی المقدور بتوان‌ آن را سرکوب و یا از سرعتش بکاهد ولی باز همان تاریخ که به شهادت گرفته شده شاهد است که تا حال آنچه را نمودند نتیجه اش بی ثمر بوده. بقدری این اقدامات منظم و حساب شده است که می توان مرحله به مرحله دقیقاً مورد بررسی قرار داد.

ابتدا کشتار های بی رویه و بدون توقف و بدون دنبال نمودن خط مشی مورد قبول هر دادگاه عادلی بود که شاید بتوان این گروه مظلوم را به زیر یوغ خویش در آورند ولی نتیجه چیزی دیگری گردید و آن جهانی شدن آن در اثر فشارها گردید. تا آنجائی که بسیاری از این دیانت هیچ خبری نداشتند از اثر این اقدامات به وجود و پیامش در اقصی نقاط کرۀ زمین آگاهی یافتند.

حملات و صدمات به این کشتار ها منحصر نشد بلکه از طریقی دیگر و با ابتکاری نو، جوانان معصوم و مهذّب را فقط و فقط بعلت ایمان به این دیانت از ادامۀ تحصیلات عالیه به هر نحوی که بود ممانعت و محروم نمودند که این امر هنوز هم ادامه دارد. مهذّب در باره این جوانان بکار گرفته شده زیرا بر اساس همان دستگاهی که باعث ممانعتشان از تحصیل گردید تا نتوانستند که هیچ برچسبی دیگری بجز اعتقاداتشان بر این جوانان بچسبانند. برچسب هائی مانند دزدی، قاچاق مواد مخدر و یا امورشرم آوری دیگر که براحتی می توانست حربۀ خوبی در عرصۀ بین المللی برای دفاع خویش گردد نتوانستند که بکار گیرند و یقینا هم نمی توانند بکار گیرند.

بنا بر این چون با این برنامه ها و نقشه ها موفقیتی حاصل نگردید و نتیجه مطلوب را بدست نیاورد از طریقی دیگر وارد عمل شده و به محدودیت های دیگر مانند محرومیت های اقتصادی پرداختند ولی در مقابل مانند دو روش بکار گرفته قبلی با استقامت غیر قابل تصوری روبرو گردیدند که هیچ زبانی قادر به شرح و بیان آن نیست.

باز هم شاید بطور کلی در مقام مقایسه بتوان گفت که اگرچه امروزه دست از ریختن خون پیروان بی گناه آن بطور کلی کشیده نشده ولی ازآن شدت کشتار بی رویه و بی خانمان کردن اولیه هم خبری نیست. حال چرخی عظیم تری دیگر در دوران است و آن هم حتی المقدور افزایش مضاعف محدودیّت اقتصادی و محرومیّت از ادامۀ تحصیلات عالی نسل جوان بهائی است. این نقشه شاید بنظر می رسد که مؤثر واقع شود ولی تا حال بسیاری از جوانان بهائی توانستند در دانشگاه های معتبر جهان مدارج تحصیلی عالی را به نحوی شگفت انگیز بپیمایند که باعث افتخار کشورهای میزبان خویش گردیده اند تا جائی که حتی حکمرانان حاضر را هم انگشت به دهان متحیر گذاشته.

همانطوری که ذکر شد تا این جا می توان به نتیجه ای حتی سطحی رسید که لازمۀ تمامی این فتوحات حاصله آن طور که شواهد در دست است همین صدمات و لطمات بوده که عامل بنیانی تحکیم ریشۀ شجرۀ الهی گردیده کما اینکه نفس مؤسّس امر هم از ابتدای آن برای ارتفاع امر الهی تحمّل بسیار مشقات ناگفتنی نمودند.

تاریخ دیانت بهائی مملو از حوادث و اتفاقات فجیعی است که متأسّفانه آنانی که مسؤول این صدمات و بی انصافی ها بوده اند بدون هیچگونه جزائی در نهایت شادمانی به زندگانی خویش ادامه دادند. تا حال هیچ یک از عاملین این صدمات به پای عدالت کشیده نشدند و اگر هم شدند بعد از چندی از زیر بار رفتن مجازات بنا به دلائلی معلوم رهائی یافتند. باز هم از منابع و اسناد بسیاری که در دست است می توان براحتی پی برد که هیچ یک از همین مسئولین این قساوت ها نه تنها به جزای اعمال زشت و سیه کاری خود آنچه که را عدالت حکم می کند نرسیده بلکه بسیاری هم به علت این اعمال به افتخارات و اعتبارهای دیگری دست یافتند. از قضیۀ سقاخانه تا جریان ابرقو و هرمزک یزد می توان دریافت که تا حال هیچ عدالتی حکفرما نبوده و شاید هم نیست.

اگر این وقایع ذکر شده کمی دور از ذهن به علت بُعد زمان است ولی حوادث دیگری مانند ربودن فردی بهائی و شهادت وی در بندر عباس را می توان به میان آورد و ذکر کرد که تا حال هیچ کدام از مسئولین امور قضائیه یافتن ضاربین و عاملان این عمل ننگ آور را نه تنها نخواستند که پیدا کنند بلکه تا آنجا که بر می آید سعی در لوث کردن خون فردی بیگناه فقط به جرم بهائی بودن نمودند.

بر اساس همان حکم موازی بودن فتوحات و صدمات در امر بهائی مسلماً این خون ریخته شده مانند تمامی خون های بیگناهان سابق عامل بسیاری از فتوحات آتیه خواهد بود که بسیاری به چشم سر آنان را مشاهده خواهند نمود.

اخیراً قبل از شهادت یک بهائی براستی بی گناه در یزد همانطور که ذکر شد قضیۀ بندر عباس بود که نفسی که به حسن شهرت و به بشر دوستی معروف بوده که تا حال مسؤولین بررسی این عمل ناجوانمردانه هیچ اقدامی برای لوث نشدن خون این بیگناه ننموده اند و با لطائف الحیل تا حال از مسؤولیّت های خود شانه خالی نموده و نتوانستند و یا نخواستند که عاملین این عمل ناهنجار را پیدا نموده، چه رسد به این که امیدی به رساندن جزای اعمال باشد. بارها و بارها مراجعین برای تظلم و داد خواهی شنیده اند که کاری از دست این مسؤولین ساخته نیست و از «بالا» دستور رسیده. گرچه هیچ عدالتی چنین حکمی نمی کند ولی هنوز بسیاری بعد از گذشتن زمانی طولانی منتظرند که شاید حکمی عادلانه در این مورد جاری گردد.

ولی چیزی که بیشتر باعث دلشوره گی و نگرانی است که حقیقتاً عکس العمل آنانی که مسؤولیّت بررسی چنین اموری را در دست دارند چگونه می باشد؟

آیا می توان انتظار داشت که همان مسؤولین پی گیری قضیۀ بندر عباس بر مبنائي بی پایه، تعقیب پرونده را بی جهت طول داده و یا اظهار داشته اند که تا حال سندی و شاهدی را نمی توانند بیابند که بتوان نفس معیّنی را بعنوان مظنون دستگیر نمایند. حال بعد از گذشت این مدت طولانی چه جوابی می توانند ابراز نمایند بجز این که بگویند که دستور از «بالا» رسیده و آن «بالا» هم تا آنجائی که می توان به قطع یقین نتیجه گرفت نظرش قطیعاً بر محو و نابودی این اقلیّت مظلوم و صلح جواست.

چه مقدار باعث تعجّب فراوان است که همان مسؤولینی که از یافتن ضارب و یا قاتل یک فرد بهائی اظهار عجز می نمایند بآسانی می توانند در همین کشور پهناور هر نفس بهائی را که مایل باشند که در یکی از نقاط مهجور و ناشناس و یا ده کوره ای به حیات ساده خویش ادامه می دهد شناسائی و بآسانی پیدا و دستگیر نموده و با تمامی حیل و با تمامی تهمت ها وی را اسیر و گرفتار زندان بی عدالتی نمایند.

گر چه تا حال در مورد قضیۀ بندر عباس که به دلائل واهی هیچ پیشرفتی نشده حال می توان اظهار نمود که حقیقتاً ورق برگشته چون در مورد حادثه اخیر در شهر یزد عاملان این رفتار زشت و ناجوانمردانه صریحاً اعلام نمودند که هدفشان از بین بردن یک بهائی است تا خودشان و بستگانشان در بهشت جای گزین گردند.

تا آنجائی که از گزارش های موجوده بر می آید عاملان این عمل شخص و یا اشخاص بخصوصی را در نظر نداشتند بلکه هدفشان متأسّفانه یک بهائی بوده که قرعه به نام این فرد بهائی که در نهایت امانت و صداقت عملاً مطابق اوامر بهائی به زندگی روز مرّه خویش مشغول بوده آماج این حمله ظالمانه گردیده و ضاربین صریحاً و به ضرس قاطع به تبه کاری خویش اعتراف نموده.

در این واقعه خونبار یزد عاملان به شخصه اعلام کردند که هدفشان مشخص بوده و با نقشه قبلی اقدام به این عمل غیر انسانی دست زدند که باید دید که حال آیا این عدالت انسانی که سردمدادران امروزه از آن دم می زنند که هدفشان هم استقرار و جهانی نمودن این عدالت برای نوع بشریت است چه خواهند نمود تا حق به حق دار تحت عدالت و رأفتی که بدان معتقدند برسد. حال این گوی و این میدان. نفسی به قتل رسیده و قاتلان هم معترف به این عمل ناهنجار. دیگر چه بهانه ای می تواند از اجرای عدالت جلو گیری نماید. چشم انتظار تمامی بهائیان جهان اعم از آنانی که خون ایرانی در رگشان جاری است و چه از کسانی که اصل و نسب ایرانی ندارند ولی با همان بهائیان ایران یک نکته مشترک دارند و آنهم اعتقاداتشان است منتظرند و در کمال صبر منتظرند که حکم عادلانه در این مورد اجرا گردد.

حال باید منتظر بود و دید که آیا از مرکز عدل و احسان که همواره از آن دم زده شده دست پرعدلی از آستین خارج می گردد و ظالم قاتل را آن طور که باید و شاید به جزای اعمالش می رساند. آیا هنوز هم وقت آن نرسیده که آن نفوسی که هر روز از طلوع فجر تا غروب آفتاب چندین بار به درگاه الهی دست تمنا بلند می نمایند و بیان زیبا و دلنشین «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَل» را به عنان آسمان می رسانند دربارۀ این کلام حقیقتاً تفکر نمایند و هدف از این بیان را که عملی نمودن آن است مجری دارند؟ چه عملی خیری می تواند زندگی فردی مؤمن را پربارتر از حق به حق دار رساندن نماید؟

گرچه طلیعۀ انصاف و حمایت چندی محدود از علما که حقیقتاً معروف به علم اند دربارۀ ستم و ظلم علیه بهائیان از افق عدالت سرزده و شروع به داد خواهی و تظلم برای بهائیان نمودند ولی آیا این حرکت انسانی ایشان می تواند ابتدای انتهائی پر شکوه باشد؟

من منتظرم...... در کمال صبر منتظرم..... در حقیقت بیش از ۱۷۰ سال است که منتظرم تا بتوان شاهد تمامی آن عدالت و رأفت بود.

نظر خود را بنویسید