×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

داستان خیمه شب بازی و سلطان
1396/03/16

داستان خیمه شب بازی و سلطان (۱)

نوشته مایکل کِرتوتی ‌(Michael Curtotti) (۲)

ششم می ۲۰۱۷
ترجمۀ مهرداد جعفری

مدّت کوتاهی بعد از حکم تبعید ازطهران به مدینۀ مُحصّنۀ [محکم و دارای حصن و حصار] عکّا حضرت بهاءالله خطاب به وزیر اعظم که مسؤول تبعید ایشان بودند لوحی ارسال فرمودند. در این لوح وزیر را محکوم به بی عدالتی فرمودند و از عاقبت نه چندان خوش که به سراغش خواهد آمد وی را آگاه فرمودند.

قسمتی از این لوح مبارک به داستانی که در ایّام طفولیّت حضرتشان اتّفاق افتاده اختصاص داده شده. در این داستان حضرت بهاءالله به یک جشن عروسی که در منزل پدر محترمشان برگزار می گردید اشاره می کنند که بخشی از جشن عروسی به خیمه شب بازیِ «شاه سلطان سلیم» اختصاص داده شده بود.

هنگامی که خیمه شب بازی شروع گردید یکی از عروسک ها اعلام نمود که سلطان قرار است جلوس نماید. به طوری ناگهانی جنب و جوشی به وجود آمد و تمام عروسک ها مشغول آماده کردن صحنه برای ورود سلطان شدند و درباریان شاه و مقامات عالی رتبه و سربازان هر کدام در محل مشخّصۀ خود قرار گرفتند و سلطانی مغرور با تکبّر خود بر تخت سلطنت جالس شد. دزدی به نزد سلطان آورده شد و سلطان حکم به گردن زدن وی داد، سپس از سربازان خویش سان دید و امر به رفتن به میدان نبرد داد.

حضرت بهاءالله این داستان شگفت آور ایّام طفولیّت خویش را توضیح می دهند. بعد از خاتمۀ خیمه شب بازی فرد مسؤول تمام عروسک ها و وسائل دیگر را جمع کرده حضرت بهاءالله این چنین ادامه می دهند:

«از او سؤال نمودم این جعبه چیست و این اسباب چه بوده؟»

«... فَوَ رَبِّیَ الَّذی خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ بِکَلِمَةٍ مِنْ عِندِه [قسم به پروردگارم که همه چیز را به کلمه ای از نزد خود آفرید] که از آن یوم جمیع اسباب دنیا به نظر این غُلام [حضرت بهاءالله] مثل آن دستگاه آمده و می آید و ابداً به قدر خَردلی وَقر نداشته و نخواهد داشت. بسیار تعجّب می نمودم که ناس به چنین امورات افتخار می نمایند مَعَ آن که [با آن که] مُتبصّرین قبل از مشاهدۀ جلال هر ذیٖ جلالی [صاحب جلالی] زوال آن را به عینُ الیَقین ملاحظه می نمایند.

بر هر نفسی لازم است که این ایّام قلیله را به صدق و انصاف طی نماید؛ اگر به عرفان موّفق نشد اقلاً به قَدَمِ عقل و عدل رفتار نماید. عنقریب جمیع این اشیاء ظاهره و خزائن مشهوده و زَخارفِ دنیویّه و عَساکرِ مَصفوفه و اَلبسۀ مُزیّنه و نفوس متکبرّه در جعبۀ قبر تشریف خواهند بُرد بمثابه [مانند] همان جعبه؛ و جمیع این جِدال و نِزاع و افتخارها در نظر اهل بصیرت مثل لَعبِ صِبیان [بازی بچه ها] بوده وخواهد بود.» (۳)

پاورقی ها:
توجّه: برای «محفوظ بودن حقّ چاپ» به اصل مقاله به انگلیسی مراجعه فرمائید.
(۱). این مقالۀ شمارۀ ۳۰ نویسنده می باشد.
(۲). مایکل کِرتوتی به مناسبت جشن دویستمین سالگرد تولّد مبارک حضرت بهاءالله که در ۲۱\۲۲ اکتبر ۲۰۱۷ برگزار می گردد تعهّد شخصی نموده که تا آن روز ۲۰۰ مقاله در مَواضیع مختلفۀ دیانت بهائی بنویسد. برای اصل این مقاله ها به: //beyondforeignness.org/ مراجعه فرمائید.
(۳). مجموعۀ الواح مبارکه (چاپ مصر) صفحات 109 و ۱۱۰.

نظر خود را بنویسید