×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

دیانت بهائی و عصر ارتباطات
1386/03/01

ادیان الهی همگی دارای ماده ای هستند و صورتی. ماده ادیان، الهی بوده و منبع فیوضات می گردند و صورت آن نیز بر اساس شرایط زمان و مقتضای محیطی آن تغییر می نماید. تعالیم، احکام و حتی اصول اعتقادی ای که هر دیانتی بیان می نماید را تنها با توجه به شرایط محیطی آن دیانت می توان درک نمود. زیرا اگر چه ادیان جنبه ای الهی دارند و لکن بدلیل آنکه مناسباتی نیز با بشر پیدا نمایند، صورت خویش را مطابق اقتضای شرایط و محیط در هر دوری (منظور فاصله بین ظهور دو پیامبر است) تجدید می نمایند. دیانت بهائی نیز از این قاعده مستثنا نبوده و بنابراین احکام و تعالیم آن بر اساس شرایط زمانی ذکر گردیده است. بنابراین از طرفی با توجه به شرایط عالم و درک خصایص و شرایط آن می توان به درک بهتر تعالیم دیانت بهائی نائل گشت واز طرف دیگر می توان با دریافت تعالیم دیانت بهائی جهت حرکت عالم و مقصد تاریخ را پیش بینی نمود.
اما به چه دلیل در مورد دیانت بهائی تنها به اقتضای زمان اشاره نمودیم؟ در دوره های پیشین دو مفهوم زمان و مکان از یکدیگر جدا نشدنی بودند. به عبارت دیگر تعیین زمان تنها با تعیین مکان مورد نظر قابل ذکر می گردید ولکن در این دور، این دو مفهوم به علت وسعت و شدت ارتباطات با یکدیگر پیوسته نمی باشند. آنتونی گیدنز در این زمینه می گوید : «همه فرهنگ های پیشین از مدرن شیوه هایی برای محاسبه زمان داشتند . برای مثال : تقویم و ... اما محاسبه زمانی که مبنای زندگی روزانه را می ساخت ، بی گمان برای اکثریت مردم همیشه زمان را در پیوند با مکان در نظر می گرفت و غالبا نادقیق و متغیر بود. هیچ کس نمی توانست وقت روز را بدون ارجاع به شاخص های مکانی اجتماعی دیگر تعیین کند : «چه وقت» تقریبا همه جا با «کجا» مرتبط بود و یا با رخدادهای منظم طبیعی تشخیص داده می شد. اختراع ساعت مکانیکی و اشاعه آن در میان تقریبا همه اعضای جامعه (پدیده ای که صورت اولیه آن در اواخر سده هجدهم آغاز شد) در جدایی زمان از مکان اهمیت تعیین کننده ای داشت ...امروزه هر کس از نظام زمانگذاری یکنواختی پیروی می کند : برای مثال نزدیک شدن سال 2000 یک رخداد جهانی است1.»
بنابراین هنگامی که ذکر می نمائیم دیانت بهائی در قرن نوزدهم تاسیس گشته، فی الواقع ذکر نموده ایم که دیانت بهائی اختصاص به منطقه ای خاص ندارد و دیانتی جهانی می باشد (زیرا به دلیل وسعت ارتباطات دیگر مکان قدرت تعیین کنندگی خویش را از دست داده است) و همچنین ذکر نموده ایم که دیانت بهائی بر اساس شرایط و مقتضیات جهانی و نه مکانی و محلی خاص نازل گشته است.
و از جمله شرایط و اقتضائات جهانی میزان وسعت ارتباطات در عالم می باشد تا به حدی که گروهی ارتباط را مدار اندیشه خود می دانند. «همان طور که از نظرسوروکین ایدئولوجی، محور ارزیابی حرکت جوامع انسانی است، یا از دیدگاه مارکس، اقتصاد و پدیده های مادی تاریخ، محور حرکت تاریخی جوامع شمرده می شود، یا به نظر فروید، ناخودآگاه و کشف آن هدف غائی و مدار اندیشه متفکر است، بسیاری از اندیشمندان عصر ما، ارتباط را مدار اندیشه خود می دانند.2»
حضرت عبد البهاء نیز در زمینه ارتباط می فرمایند : «در دوره های سابق هر چند ائتلاف حاصل گشت ولی بکلی ائتلاف من علی الارض غیر قابل زیرا وسائل و وسائط اتحاد مفقود و در میان قطعات خمسه عالم ارتباط و اتصال معدوم بلکه در بین امم یک قطعه نیز اجتماع و تبادل افکار معسور . لهذا اجتماع جمیع طوایف عالم در محال. اما حال وسایل اتصال بسیار و فی الحقیقه قطعات خمسه عالم حکم یک قطعه یافته واز برای هر فردی از افراد سیاحت در جمیع بلاد و اختلاط و تبادل افکار با جمیع عباد در نهایت سهولت میسر . به قسمی که هر نفسی بواسطه نشریات مقتدر بر یک نقطه اتحاد و اتصال و تبادل افکار ممتنع و اطلاع احوال و ادیان وافکار جمیع ملل و همچنین قطعات عالم . یعنی ملل و دول و مدن و قری محتاج یکدیگر و از برای هیچ یک استغنای از یکدیگر نه زیرا روابط سیاسیه بین ملل موجود و ارتباط تجارت و صناعت و زراعت و معارف در نهایت محکمی مشهود.3»
همانگونه که گروهی از اندیشمندان ارتباط را مدار اندیشه خود می دانند و از بیان حضرت عبدالبهاء نیز می توان دریافت نمود مقوله ارتباطات تنها مقوله ای در کنار سایر مفاهیم نمی باشد. بلکه ارتباط پدیده ای است که بر تمام پدیده های دیگر اثر گذاشته و مفاهیم آنها را عوض نموده است و پدیده های دیگر تنها در بستر ارتباطات شکل و فرم جدید خویش را می یابند. اقتصاد و سیاست هر کشور در عصر ارتباطات، تنها با فهم کنش و واکنش با سایر کشورها قابل درک می باشد و کشورها دیگر مانند گذشته جزایر دور افتاده از یکدیگر نمی باشند. حتی ابر قدرت ترین کشورها نیز نمی توانند ادعا نمایند که اقتصاد و سیاست آنها بدون تاثر از حتی کوچک ترین کشور های عالم می باشد و تا به حدی که می توان قانون ذیل را عنوان نمود که میزان توسعه یافتگی و قدرت هر کشور در گرو میزان وسعت ارتباط با کشورهای دیگر است.
مردمان کشورهای مختلف نیز از پدیده ارتباطات تاثیر پذیرفته اند. مردمان کشورها دائما و مستمرا در تماس با فرهنگ ها، عقاید، ارزش ها و سنت های مردمان متفاوت از خویش می باشند، اگر در قرن سیزدهم تنها مارکوپولو با فرهنگ مناطق دیگر دنیا آشنا گشت در عصر حاضر در سایه وسایل ارتباط جمعی هر یک از ما خود ، یک مارکوپولو می باشد. بنابراین با توجه به تبادل فرهنگ واندیشه فارغ از محدوده ها و مرزهای جغرافیایی ، دیگر مفاهیمی مانند آزادی ، عدالت ، دموکراسی ، حقوق بشر و ... نمی تواند با ملاک های محدود و تنگ نظرانه ملی و حتی دینی قابل ارزیابی باشد . چه که همان گونه که در قبل ذکر گردید صورت ادیان تنها مطابق شرایط زمان و مکان خود می باشند.
از جمله نتایجی که حجم وسیع تبادل اطلاعات بر عالم می گذارد تبدیل کردن جهان است به یک دهکده جهانی. نظریه ای که مک لوهان در سال 1960 آنرا عنوان نمود. واز خصائص یک دهکده جهانی تماس وارتباط دائم ساکنین آن با یکدیگر و در نتیجه آشنائی با نقاط مشترک همچنین درک اختلافات و نقاط افتراق آنها با یکدیگر می باشد.
تا زمانی که قوم ها و ملت های عالم ارتباطی با یکدیگر نداشته باشندمسلما در بین آنها نه محبتی بروز خواهد کرد و نه عداوتی. ولکن زمانی که دو قوم، دو قبیله و یا دو ملت با یکدیگر در تماس و ارتباط دائم قرار گیرند مسلما نسبت به یکدیگر بی تفاوت نخواهند بود. در این شرایط که ناچار از تماس و برخورد با یکدیگر هستند یا مجبور به قبول وحدت و هماهنگی در بین خود و طبعا عمل کردن بصورت یک سیستم ارگانیک میباشند (همچنان که در بین مردمان یک کشور چنین وحدتی مشاهده می گردد) آنگونه که اعضای بدن انسان در چنین هماهنگی ای در عین تفاوت اعضایش بسر می برد و یا آنکه هر یک راه خویش را گرفته وساز خود را بنوازد که نتیجه آن جز صدا های دلخراش و ناهنجاری که هم اکنون در عالم به گوش می رسد نخواهد بود. حضرت ولی امرالله نیز علت اوضاع نابسامان عالم را چنین توضیح می فرمایند : «علت اصلی نا آرامی این عصر آنگونه حوادثی نیست که از مقتضیات مرحله موقت تحول این جهان دائم التغییر باشد بلکه علت اصلی اش این است که زمامدارانی که سرنوشت افراد و ملل را در قبضه خود دارند نتوانسته اند سیستم های اقتصادی و دستگاه های سیاسی خویش را با حوائج و نیازمندی های این عصر سریع الانتقال هم آهنگ و مطابق نمایند .4» و همچنین می فرمایند : «دنیا که بر اثر پیشرفت اعجاب انگیز علوم مادی و نیز بر اثر اتساع دایره صنعت و تجارت به صورت هیکلی واحد و پیچیده در آمده و تحت فشار قوای اقتصادی در جهان در میان مخاطرات تمدن مادی در حال تلاش و تقلا است مطمئنا نیازی مبرم دارد تا حقیقتی که مبنای همه ظهرات گذشته را تشکیل میدهد دوباره با زبانی متناسب با مقتضیات ضروریه عصر حاضر بیان و اعلان گردد.5»
حضرت ولی امرالله بیان می فرمایند که با وجود آنکه شرایط عالم دگرگون گشته است و به سمت جهانی شدن حرکت می نماید ولی سیستم های موجود در عالم هنوز با شرایط جدید هماهنگ نشده اند. این سیستم ها اگر چه در زمانی مفید بوده اند ولی دیگر کارآیی خود را از دست داده اند . اگر چه کودک یکساله در گهواره احساس آرامش و راحتی می نماید و لکن این امر نباید دلیل آن گردد که آنرا به جهت دوران بلوغ نیز مناسب بدانیم چه که اتفاقا در آنزمان گهواره علت عذاب و مانع رشد و تکامل می گردد.
دیانت بهائی با توجه به این نیاز عالم مهمترین هدف خود را وحدت عالم انسانی قرار فرموده است. حضرت عبدالبهاء این تعلیم را چنین تعریف می فرمایند : «از جمله تعالیم حضرت بهاءالله وحدت عالم انسانی است، جمیع بشر اغنام الهی و خدا شبان مهربان . این شبان به جمیع اغنام مهربان است. زیرا کل را خلق نموده و پرورش داده و رزق احسان می دهد و محافظه می فرماید ... اگر در بین اغنام جاهلانی باشند باید تعلیم کرد و اگر اطفالی باشند باید تربیت نمود تا به بلوغ رسند و اگر بیماری باشد باید درمان نمود نه آنکه کره و عداوتی داشت . باید مانند طبیب مهربان این بیماری های نادانان را معالجه نمود. 6»
و واضح است که منظور از وحدت عالم انسانی آن نمی باشد که همه مردمان جهان به یک گونه بیندیشند و به یک آداب عمل نمایند و به یک دیانت معتقد گردند و بر یک اعتقاد متمسک شوند . بلکه اتفاقا مراد آنکه مردمان جهان در عین حفظ تفاوت های خود در هماهنگی کامل با یکدیگر بسر برند. همچنانکه چشم ، گوش ، دست و زبان متفاوت از یکدیگر میباشند ولکن با یکدیگر در هماهنگی کامل بسر میبرند و به همین گونه انتظار می رود که مردمان جهان و کشور های عالم نیز در وحدت و هماهنگی با یکدیگر باشند و چنان با یکدیگر آمیخته گردند که چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار . در چنین دنیایی که تعالیم بهائی به جهت آینده عالم ترسیم می نماید هیچ فردی بر فرد دیگر برتری ندارد . نه ایرانی بودن حقی را به جهت کسی به ارمغان می آورد و نه کانادایی بودن این حق را از کسی دریغ می دارد . نه مسلمان بودن علت فرادستی می گردد ونه بهائی و یا مسیحی بودن علت فرودستی ، نه سفیدی مزیتی محسوب می گردد و نه سیاهی مایه خجلت کسی . در این جهان همه افراد بشری دارای حقوق مساوی می باشند.
دو تعلیم دیگری که ارتباط مستقیم به میزان و کیفیت ارتباطات در عصر جدید دارد عبارت است از تعلیم تحری حقیقت و همچنین ترک تعصبات جاهلیه. از نظر دیانت بهائی انسان باید همیشه ذهن خود را به جهت جستجوی حقیقت باز نگاه دارد. زیرا هیچ حقیقتی ( بر فرض صحت آن عقیده ) از نظر دیانت بهائی مطلق و همیشگی نمی باشد. این تعلیم در عصری که بشر به جهت وسعت ارتباطات همواره در مواجهه با ارزش ها، فرهنگ ها، اخلاقیات و حتی ادیان مختلف و متفاوت و گاه متضاد قرار می گیرد، بیشتر کارآیی خود را نشان می دهد. زیرا زمانی که رسمی، فرهنگی، عقیده و ارزشی و دیانتی تنها بواسطه تقالید پذیرفته شده باشد و هیچ مبنای عقلایی برای آن وجود نداشته باشد دیگر نمی توان آنرا بواسطه تعقل و تفکر تصحیح نمود زیرا جنس تقلید از جنس تعقل و تفکر نمی باشد. همچنین باید توجه نمود که شاید بیش از 90 درصد عالم عبارت از تفاوت ها می باشد. تفاوت های موجود در آداب و رسوم، فرهنگ، اخلاقیات و ... و بنابراین موضوع برتری و فروتری مطرح نمی باشد بلکه تنها موضوع تفاوتها مطرح است. تعلیم ترک تعصبات جاهلیه را می توان درک این تفاوت ها درعصر ارتباطات دانست. بنابراین پافشاری بر تقالید و عدم تحری حقیقت و همچنین عدم ترک تعصبات می تواند علت درگیری ها و نزاع های بی شمار در عالم در عصر ارتباطات گردد.
تعلیم دیگر تطابق دین با علم و عقل می باشد. همان گونه که در سطور پیشین ذکر گردید در صورتی که ادیان و یا به عبارت بهتر تدین افراد (زیرا نفس دیانت عین حقیقت است و حقیقت واحد است و بنابراین علت اختلاف نمی گردد) بر اساس تقالید بنا گردد علت نزاع و درگیری خواهد بود ولکن در صورتی که ادیان (تدین افراد) و یا هر یک از حوزه های دیگر اقتصاد ، سیاست ، فرهنگو رسوم بر اساس و در تطابق با علم وعقل باشد، همانگونه که دیانت بهائی بر آن تاکید و اصرار می ورزد ، می تواند دارای زبان مشترکی در عالم باشد. زیرا زبان علم و عقل در همه عالم واحد می باشد و از آنجا که همگی تلاش ها به جهت وصول به علم و عقلانیت همانند دایره هایی در حول مرکز حقیقت می چرخند، بنابراین هر چه عقاید و تدین افراد بیشتر بر پایه های عقلانی بنا گردد مسلما به حقیقت نزدیک تر بود و در نتیجه به عقاید سایر افراد نیز نزدیک تر می گردد ( البته شایان ذکر است که نویسنده با نحله های مختلف در حوزه فلسفه علم آشنا بوده و منظور از علم را تنها به یکی از این دست تفکرات تحویل نمی نماید.)
دیانت بهائی همچنین تعلیم دیگری را به نام تعلیم وتربیت عمومی و اجباری ذکر می نماید که به جهت ترقی سریعتر در عقول و افکار ضروری می باشد . دیانت بهائی این تعلیم مبارک را نه فقط به جهت خواص بلکه به جهت ارتقاء سطح کلی جامعه و آزاد شدن مردمان از قید و بند تعصب و تقلید بر همه بدون استثنا فرض و حتم می نماید و تا به حدی بر آن تاکید می ورزد که اگر پدری در جهت تعلیم و تربیت فرزند خویش کاهلی ورزد، حق پدری از او سلب شده و به جامعه واگذار می گردد تا کودک در جهل و نادانی و در نتیجه تعصب و تقلید که علت نزاع و درگیری های بین افراد می باشد باقی نمانده زیرا تعصبات و تقالید علاوه بر بیشمار بودن ( بر خلاف حقیقت که واحد می باشد ) به جهت بقا نیازمند جزمیت و عدم انعطاف نیز می باشد.
تعلیم دیگر دیانت بهائی عبارت است از صلح عمومی و محکمه کبرای بین المللی. همانگونه که در سطور پیشین نیز ذکر گردید در عصری که همه مردمان عالم در ارتباط نزدیک با یکدیگر می باشند در صورتی که الفت و محبت در بین آنها حاکم نگردد ، مسلما عداوت وبغض جریان خواهد یافت. و از طرف دیگر الفت و محبت و وحدت بین ابنا بشر بغتتا حاصل نخواهد گشت بلکه آهسته آهسته شکل می گیرد.بنابراین برای به سلامت گذشتن از این مرحله گذار دیانت بهائی امکاناتی را پیش بینی می نماید. زیرا در عصر ارتباطات هیچ کشوری از تجاوز هیچ کشور دیگری مصون نمی باشد. کشورهای قاره آمریکا نمی توانند ادعا نمایند که از سایر کشورها فاصله دارند و بنابراین دست ایشان از او کوتاه می باشد ( همچنان که در 11 سپتامبر ملاحظه نمودیم ) بنابر این اگر قرار بر آن باشد که هر کشوری از ترس کشورهای دیگر خود را تا دندان مسلح نماید اولا این امر مخارج باهظه ای بر دوش ملت ها می نهد و ایشان را از مسائل و مشکلاتی چون فقر ، بی کاری، بی سوادی و ... بی توجه می نماید و در ثانی در این عصر و با مدد وسایل جنگی اتمی و هسته ای دیگر هیچ کشوری نمی تواند در هیچ جنگی ادعای پیروزی نماید . تنها نتیجه محتوم هر جنگی ، شکست برای هر دو طرف درگیر می باشد (برای اطلاع بیشتر رجوع شود به اثر برتراندراسل : آیا بشر آینده ای هم دارد)
حضرت عبدالبهاء در این زمینه چنین می فرمایند : «لابد بر این است، مجمع بزرگی در ارض بر پا شود و ملوک و سلاطین در آن مجمع مفاوضه در صلح اکبر نمایند و آن این است که دول عظیمه برای آسایش عالم به صلح محکم متشبث شوند و اگر ملکی بر ملکی بر خیزد ، جمیع متفقا بر منع قیام نمایند. در اینصورت عالم محتاج مهمات حربیه و صفوف عسگریه نبوده ونیست. الا علی قدر یحفظون به مما لکهم و بلدانهم.7»
همچنین می فرمایند : «یک معاهده قویه و میثاق مشروطه ثابته تاسیس نمایند و اعلان نموده به اتفاق هیئت بشریه موکد فرمایند. 8» و در ادامه سایرشروط بقا و پایداری صلح را بیان می نمایند :
1- جمیع قوای عالم متوجه ثبوت و بقای این عهد اعظم باشند.
2- در این معاهده تعیین حدود و ثغور هر دولتی گردد و توضیح روش و حرکت هر حکومتی شود.
3- جمیع معاهدات و مناسبات دولیه و روابط و ضوابط مابین هیئت حکومتیه بشریه مقرر و معین گردد.
4- قوه حربیه هر حکومتی به حدی معلوم ، محدود ومخصص شود.
5- اصل اساس این معاهده عبارت است از آنکه اگر دولتی از دول شرطی از شروط را فسخ نمود کل دول عالم به اضمحلال او قیام نمایند.
حضرت ولی امرالله نیز در توضیح آن بیانات میفرمایند :
«شکی نیست که این بیانات مهیمن و متین دلالت بر این دارد که حکومت های ملی که هر نوع آزادی عمل را بر خود روا می دانند باید حدود و قیودی بر حاکمیت خویش بنهند تا بتوانند اولین قدم لازم را برای تشکیل اتحادیه ای از جمیع ملل عالم در آینده ایام بر دارند . زیرا مقتضای زمان چنین است که یک حکومت اعلا ی جهانی ایجاد شود که درظل آن تمام ملل عالم به طیب خاطر از داشتن حقوق و اختیاراتی از قبیل حق اعلان جنگ و حق وضع بعضی مالیات و کلیه حقوق مربوطه به تسلیهات صرف نظر نمایند. چنین حکومتی جهانی دارای یک قوه مجریه بین المللی خواهد بود که قدرت نهایی و بلا منازع خویش را بر هر عضو متمرد و طاغی آن اتحادیه جهانی بکار خواهد بست ، همچنین یک پارلمان جهانی خواهد داشت که انتخاب اعضایش با مردم هر کشور و با تائید هر دولت خواهد بود و نیز یک محکمه کبری بین المللی بوجود خواهد آمد که حکمش قاطع و بر همه ممالک روا خواهد بود . حتی کشورهایی که مایل نباشند که قضایایشان به آن محکمه ارجاع گردد باز مجبور بر اطاعت از حکم صادره اش خواهند بود. 9»
از مجموع بیانات فوق می توان دریافت همانگونه که در هر کشوری در حال حاضر قوه مجریه، قضائیه و مقننه موجود است، حال بشر به نقطه ای از تاریخ خویش رسیده است که به جهت وسعت ارتباطات و در هم تنیده شدن سرنوشت کشورها و ملت های عالم ضرورت یک پارلمان جهانی به جهت وضع قوانین، یک محکمه جهانی به جهت رفع اختلافات بین دول عالم و یک قوه مجریه به جهت پشتیبانی از تصمیمات پارلمان جهانی و محکمه جهانی که مستظهر به نیروی قهریه نیز باشد احساس میگردد. بوجود آمدن مسائلی همچون تروریسم ، گرم شدن کره زمین و دیگر مسائل جهانی تنها در سایه همکاری کشورهای مختلف قابل حل می باشد «متناقض نمایی و بداعت جهانی شدن خشونت سازمان یافته این است که امروزه امنیت ملی در حال تبدیل به امری دسته جمعی یا چند جانبه است. افزون بر این، دولتها دیگر انحصار زور را در اختیار ندارند. رشدتروریسم فرا ملی و وقایع 11 سپتامبر مزید این امر است. ارتش های خصوصی و تامین خصوصی امنیت در بسیاری از مناطق کره زمین نقش مهمی دارند. برای نخستین بار در تاریخ ، آنچه بیش ترین نقش را در ایجادکانون توجه وهدف دولت های ملی مدرن یعنی امنیت ملی ، داشت و آنچه از زمان هابز جوهره دولت مستقل مدرن را تشکیل می داده اکنون تنها در صورتی ممکن است به طور موثری متحقق شود که دولت های ملی با یکدیگر متحد شوند و منابع ، فن آوری ، هوش ، قدرت و اقتدار خود را یک کاسه کنند.10 »
تعلیم دیگر وحدت زبان و خط می باشد. دیانت بهائی معتقد است که برای برقراری صلح و استقرار وحدت عالم انسانی و ایجاد محبت و اتحاد بین ملل و اقوام عالم ، مردمان جهان بایستی زبان وخط یکدیگر را بفهمند . به همین جهت حضرت بهاءالله تعلیم فرموده اند که همه اطفال عالم علاوه بر زبان مادری خود باید یک زبان و خط بین المللی نیز بیاموزند تا براحتی با سایر ملل و اقوام ارتباط برقرار نمایند.
دیانت بهائی چند تعلیم به جهت نحوه مواجهه با ادیان مختلف در عصر ارتباطات مطرح می نماید . اول آنکه دیانت بهائی معتقد است که انسان هر قدر در زندگانی مادی و جسمانی ترقی کند باز محتاج به فیض الهی و تربیت روحانی است. همچنین دیانت بهائی معتقد است که اساس ادیان عالم مشترک می باشد زیرا همگی از جانب منبعی مشترک آمده اند و در نتیجه نمی توانند با یکدیگر تغایر و تقابلی داشته باشند و اگر تفاوت هایی نیز در احکام و تعالیم آنها مشهود است تنها به صورت دین بر می گردد و نه به ماده آن و تعلیم دیگر بهائی آنکه اگر زمانی دیانت با هدف اصلی خود که همانا محبت و همکاری و اتحاد بین ملل و اجتماعات بشری است مخالف باشد و خود علت جنگ و نزاع گردد مسلما بی دینی بهتر است. بنابراین همان گونه که ذکر گشت بهائی یا مسلمان بودن ، زرتشتی یا مسیحی بودن هیچ حقی و امتیازی به جهت کسی نمی باشد و در اجتماع حقی برای او ایجاد نمی نماید و نباید فراموش گردد که اختلافات عالم تنها به جهت تمامیت خواهی ادیان بوده است. هر دینی سعی در پیاده نمودن احکام و قوانین خویش می باشد. هر دینی تنها دیانت خود را بر حق و سایر ادیان را گمراه می داند . در حالیکه دیانت بهائی معتقد است همه ادیان دارای منبعی واحد می باشند و همه آنها بر حق هستند.
اما تعلیم آخری را که از نظر مطابقت با عصر ارتباطات ذکر می نمائیم تساوی حقوق رجال و نساء می باشد. در زمانی که به جهت وابستگی زندگی به نیروی جسمانی ، قدرت و قوای جسمانی معیار برتری و فروتری افراد بود ، مسلما مردان از امتیازات خاصی برخوردار بودند و توانایی آنرا داشتند که با تکیه بر قدرت و نیروی بدنی خود ، تبعیض بر نیم دیگر بشریت روا دارند. اما در عصر ارتباطات و فن آوری که دیگر قوای جسمانی نقش در زندگی ندارد ، سخن راندن از برتری مردان ناشی از عدم درک شرایط می باشد . لیکن باید توجه داشت که مردان به مدت قرن ها تمام امتیازات و حقوق را در انحصار خویش داشتند و نباید انتظار داشت که زنان بسادگی از زیر بار ستم و ظلمی که مردان قرن ها بر ایشان روا داشته اند خارج گردند. بلکه باید به آنان فرصت داد تا اندک اندک قوا و استعدادات خود را در فضای برخوردار از حقوق مساوی کشف نموده و شکوفا نمایند.
با توجه به آنچه تا کنون ذکر گردید یاد آور میگردیم که دیانت بهائی هم معلول محیط خویش است و هم علت تغییر آن. تعالیم دیانت بهائی اگر چه متناسب با روح زمان می باشد و لکن تنها جنبه انفعالی ندارد بلکه به صورتی فعال علت تغییرات در محیط نیز می گردد. تعالیم صلح ، وحدت عالم انسانی ، وحدت لسان و خط و ... اگر چه هر یک بنا بر روح زمان و نیاز تاریخ بیان گشته است ولکن پیروان دیانت بهائی نیز با توجه به اعتقاد خویش در جهت تسریع در وصول به آن سعی بلیغ مبذول می دارند.

مآخذ :
1.پیامدهای مدرنیت ص22 آنتونی گیدنز ترجمه محسن ثلاثی
2.جامعه شناسی ارتباطات ص43 باقر ساروخانی
3.مکاتیب جلد 1 ص356
4.نظم جهانی بهائی ص 49
5.حال و آینده جهان ص 52
6.لوح مبارک در جواب به جمعیت صلح لاهای
7.دریای دانش لوح مقصود ص 16
8.رساله مدنیه
9.نظم جهانی بهائی ص 55
10.جهانی شدن و مخالفان آن ص 42 دیوید هلد و آنتونی مک گرو ترجمه عرفان ثابتی

نظر خود را بنویسید


communication

iman
ارسال شده در : 1386/3/9

dear friend your article made some question in my mind for example what s bahai point about laws that must be performed in society in the future .is it according to the Bahai laws or Muslim or what ?

ياقوت عزيز، با ت

شكيبا
ارسال شده در : 1386/3/6

ياقوت عزيز، با تشكر از اين مقالهء جامع شما، نكته‌اي به نظر من مي‌رسد. وحدت مستلزم بعضي مشابهتها هست. نمي‌توان در يك دنياي متحد هر عقيده‌اي داشت. چگونه ممكن است ديني كه جهاد با پيروان اديان ديگر را ضروري مي‌داند در يك جامعهء جهاني كه اديان متنوعي در آن وجود دارند جايي داشته باشد؟ ممكن است كمي بيشتر در اين باره توضيح دهيد.