×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

آيااسلام موافق تروريسم وخشونت است؟
1387/01/24

اگرچه این ادعا كه دین اسلام موافق تروریسم است بخصوص پس ازواقعهء 11سپتامبر2001شایع گردید، ولی درحقیقت قرن هاست كه اَعمال خشونت آمیزبه اسلام نسبت داده می شود. حضرت عبدالبهاء دركتاب مفاوضات، این ادعا را ازجمله ناشی ازروایات دوگروه می دانند. می فرمایند:
امّا حضرت محمّد، اهل اروپا و امریکا بعضی روایات از حضرت رسول شنیده‌اند و صدق انگاشته‌اند و حال آنکه راوی یا جاهل بوده و یا مُبغض و اکثر راویها قِسّیس ها(كشیش ها) بوده‌اند و همچنین بعضی از جَهَلهء(نادانان) اسلام روایت های بی اصل از حضرت محمّد نقل کردند وبه خیال خود مدح دانستند ... مثلاً شخص جاهلی در نزد قِسّیسی گفته که دلیل بزرگواری شدّت شجاعت و خونریزیست و یک شخص از اصحاب حضرت محمّد در یک روز صد نفر را در میدان حرب سر از تن جدا کرد. آن قِسّیس گمان نمود که فی الحقیقه برهان دین محمّد قتل است.
بنابراین عجیب نیست كه درهزارهء سوّم نیزاشاعهء روایات مشابه ازافرادی ازدوگروه مزبورادامه یافته ومتأسفانه دراذهان بیمارشان خاطرات جنگ های صلیبی زنده شده است. چنان كه ازطرفی شاهد انتشار كاریكاتورها ونیزساختن فیلم هائی چون «فتنه» درجهت خشن جلوه دادن اسلام، وازطرفی شاهد خشونت وعملیات تروریستی بعضی مدعیان اسلام هستیم.
امّا دراین میان، آثار وحیانی دیانت بهائی، حقیقت اسلام راچیزی دیگرتصویر می فرماید وحساب امثال دوگروه متعصّب مزبور را ازحقیقت ادیان مسیحی واسلام جدا می داند. به این جهت وبرای كمك به قطع ریشهء سوءتفاهمات وجنگ های حاصله بین پیروان مسیحی ومسلمان ونیزسایرادیان آسمانی، ودرنتیجه برای تحقق صلح ووحدت همهء انسان های روی زمین، چند نمونه ازآثارمزبوررا تقدیم می كند.1
حضرت بهاءالله می فرمایند:
وقتی ازاوقات درعالم رؤیا خدمت حضرت رسول رُوحُ ما سِواه فِداه(روح غیراوفدایش باد) رسیدم. كلماتی ازآن مَطلع ِكتابِ الهی ظاهر، وبیاناتی ازآن بَحر ِ حكمت ِ ربّانی باهر، ودراثناءِ(بین وضمن ِ) بیان فرمودند، «ازقبل فرمودم الجنّةُ تَحت ظلال ِ السّیوفِ»(بهشت درزیرسایهء شمشیرهاست)، ولكن این ایام اگرظاهربودم، می فرمودم، «الجَنّةُ تَحتَ ظلال ِ سِدرَةِ الاُلفَةِ وَالرّحمَة»(بهشت درزیرسایهءالفت ودوستی ورحمت است). بعد ازاِصغاءِ(شنیدن) این كلمهء مباركهء عُلیا، عرض نمودم، «روحُ العالَم لِشَفَقَتِكَ الفِداء ولِعِنایتِكَ الفِداء ولِرَحمَتِكَ الفِداء» ( روح عالم فدای مهربانی وعنایت ورحمتت باد). وبعد، ازبحر ِ بیان جاری شد آنچه كه ازبرای قلم واسطهء اظهارنه، وازبرای مداد، مقام ِ اِبراز، نه. وچون ازخواب برخاستم مدّتی خودرا مسرور(شاد) مشاهده نمودم به شأنی كه به وصف نیاید...2
حضرت عبدالبهاء درهمان كتاب مفاوضات، درادامهء بیان فوق، درتوضیح جنگ های حضرت رسول (ص) چنین می فرمایند:
... حال آنکه این صرف اوهام است بلکه غزوات حضرت محمّد جمیع حرکت دفاعی بوده و برهان واضح آنکه سیزده سال در مکّه چه خود و چه احبّایش نهایت اذیت را کشیدند و در این مدّت هدف تیر جفا بودند بعضی اصحاب کشته گشتند و اموال بیغما رفت و سائرین ترک وطن مألوف نمودند و بدیارغربت فرار کردند و خود حضرت را بعد از نهایت اذیت مصمّم بقتل شدند لهذا نصف شب از مکّه بیرون رفتند و بمدینه هجرت فرمودند. با وجود این اعدا ترک جفا نکردند بلکه تعاقب تا حبشه و مدینه نمودند و این قبائل و عشائر عرب در نهایت توحّش و درندگی بودند ... و چون این قبائل جنگ و پرخاش با یکدیگرمینمودند هر قبیله که غلبه میکرد اهل و اطفال قبیله مغلوبه را اسیرمینمود و آنها را کنیز و غلام دانسته خرید و فروش مینمودند ...و ازین گذشته معیشت قبائل عرب از نهب و غارت یکدیگر بود بقسمی که این قبائل متّصل با یکدیگر حرب و جدال مینمودند و همدیگر را میکشتند و اموال یکدیگر را نهب و غارت میکردند و زنان و کودکانرا اسیر مینمودند و ببیگانگان میفروختند...
حضرت محمّد در میان این قبائل مبعوث شد و سیزده سال بلائی نماند که از دست این قبائل نکشید بعداز سیزده سال خارج شد و هجرت کرد ولی این قوم دست برنداشتند جمع شدند و لشکر کشیدند و بر سرش هجوم نمودند که کلّ را ازرجال و نساء و اطفال محو و نابود نمایند . در چنین موقعی حضرت محمّد مجبور بر حرب با چنین قبائلی گشت این است حقیقت حال. ما تعصّب نداریم و حمایت نخواهیم ولی انصاف می دهیم و بانصاف می گوئیم . شما به انصاف ملاحظه کنید اگر حضرت مسیح در چنین موقعی بود در بین چنین قبائل طاغیهء متوحّشه و سیزده سال با جمیع حواریین تحمّل هر جفائی از آنها میفرمود و صبر میکرد و نهایت از وطن مألوف از ظلم آنان هجرت ببیابان مینمود و قبائل طاغیه باز دست بر نداشته تعاقب میکردند و بر قتل عموم رجال و نهب اموال و اسیری نساء و اطفال میپرداختند آیا حضرت مسیح درمقابل آنان چه نوع سلوک میکردند ؟ این اگر بر نفس حضرت وارد عفو و سَماح (بخشش) می نمودند و این عمل عفو، بسیار مقبول و محمود ولی اگر ملاحظه می کرد که ظالم قاتل خونخوار جمعی از مظلومان را قتل و غارت و اذیت خواهد کرد و نساء و اطفال را اسیرخواهد نمود البتّه آن مظلومان را حمایت و ظالمان را ممانعت میفرمود.
پس اعتراض بر حضرت محمّد چیست؟ اینست که چرا با اصحاب و نساء و اطفال تسلیم این قبائل طاغیه نگشت ؟ و ازین گذشته این قبائل را از خُلق و خوی خونخواری خلاص کردن عین موهبت است وزجر و منع این نفوس، محض ِعنایت است. مثلش اینست که شخصی قَدَح سَمّی در دست دارد و نوشیدن خواهد یار مهربان آن قدح را بشکند و خورنده را زجر نماید و اگر حضرت مسیح در چنین موقعی بودند البتّه رجال و نساء و اطفال را از دست این گرگان خونخواربه قوّهء قاهره نجات میدادند. حضرت محمّد با نصاری (مسیحیان) مُحاربه ننمود بلکه از نصاری بسیار رعایت کرد و کمال حُرّیت بایشان داد. در نَجران طائفه ای از مسیحی بودند و حضرت محمّد گفت هر کس به حقوق اینها تعدّی کند من خصم او هستم و در نزد خدا بر او اقامه دعوی کنم؛اَوامری که نوشته است در آن صریحاً مرقوم که جان و مال و ناموس نصاری و یهود در تحت حمایت خداست ... ولی بعد از مدّتی در میان ملّّت اسلام و نصاری حِقد(كینه) و حسد حاصل شد؛هر دو طرف تجاوز نمودند. ماعدای این حقیقت(به جزاین حقیقت)، حال آنچه مسلمانان و نصاری وغیره گویند، روایت و حکایت محض است؛ منشأ آن اقوال یا تعصّب و جهالت است و یا آنکه از شدّت عداوت صادر شده...
ونیز می فرمایند:
هُو اللّه. چون که تعلیم بهاء اللّه توحید جمیع بشر است و نهایت الفت و اتحاد، بقدر امکان باید سعی و کوشش نمود تا سوء تفاهمی که بین ملل حاصل شده زائل شود. لهذا باید قدری بحث در سوء تفاهمی که بین ادیان است بنمایم،واگر سوء تفاهم زائل شود اتحاد کلی حاصل گردد؛ جمیع ملل با همدیگر نهایت الفت حاصل نمایند. سبب اصلی این اختلاف و جدال از علمای ملل است، زیرا آنها به ملت خود چنان تفهیم میکنند که سائر ملل مغضوبِ خدا هستند و محروم از رحمت پروردگار.
روزی در طبریه در جنب معبد یهود بودم و خانه مشرف به معبد بود دیدم حاخام یهود وعظ میکند میگوید: ای قوم یهود شما امّت خدا هستید و سائر ملل امّت غیر او؛ خدا شما را از سُلالهء(نسل) حضرت ابراهیم خلق کرده و فیض و برکت بشما داده و شما را از جمیع ملل ممتاز نموده؛ از شما اسحاقی بر گزیده، حضرت یعقوبی فرستاده، حضرت یوسفی برانگیخته، حضرت موسائی مبعوث نموده، حضرت هارونی فرستاده، حضرت سلیمانی و حضرت داودی و حضرت اشعیائی و حضرت ایلیائی فرستاده؛ جمیع این پیمبران از شما هستند؛ از برای شما فرعونیان را غرق نمود و دریا را شکافت و از آسمان برای شما مائده فرستاد؛ از سنگ آب جاری کرد؛ شما امت مقبوله نزد خدا هستید؛ شما بنی اسرائیل ابناء خدائید و از جمیع ملل ممتازید؛ موعودِ شما مسیح میآید،آن وقت شما عزیز میشوید و بر جمیع ملل عالم حاکم و امیرمیگردید. و امّا سائر ِملل، خَذلهء هَزَلهء رَذله(پست وخواروبی مقدار) گردند. یهودی ها آنقدر از حرف او مسرور بودند که وصف ندارد.همینطور سائرین، سبب اختلاف و نزاع و جدال ِ آنها علمای ملّت بوده‌اند؛ اما اگر اینها تحرّی(جستجوی) حقیقت میکردند البته اتحاد و اتفاق حاصل میشد،زیرا حقیقت یکیست تعدّد قبول ننماید.

پس ای طالبان حقیقت آنچه در حق سَرور ِ کائنات حضرت محمّد عَلیهِ السّلام تا بحال شنیده‌اید جمیع روایات از روی غرض و تعصّب ِ جاهلانه بوده، ابداً مقارن حقیقت نبوده. حال من حقیقت واقع را برای شما بیان می نمایم؛ روایات نمی کنم؛ به میزان عقل صحبت میشود، زیرا وقائع اَزمنهء سابقه را به میزان عقل باید سنجید؛اگر مطابق آید، مقبول است، والّا سزاوار اعتماد نیست. اوّلاً این که آنچه در حقِّ حضرت رسول عَلیهِ السّلام در کتب قِسّیس ها می خوانید، مانند شرح حال مسیح است در کتب ِ یهود. شما ملاحظه کنید مسیح به این بزرگواری را خلق در حقش چه نسبتها میدادند، و حال آن که حضرت مسیح با وجهِ صَبیح(خوشرووزیبا) و نطق فصیح مبعوث شده بود. بر سر مطلب رویم ...هزار و سیصد سال است میان مسلمان و مسیحی نزاع و جدالست و حال آنکه به سببی جزئی این عداوت این سوء تفاهم زائل میشود و نهایت الفت حاصل میگردد نه جدال میماند نه نزاع نه ضرب و نه قتال، وآن اینست که می گوئیم حضرت محمّد عَلیهِ السّلام چون مبعوث شد اوّل اعتراض که به اقربای(نزدیكان) خویش کرد گفت چرا به انجیل و تورات مؤمن نشدید!؟ و این به موجب نصّ قرآنست؛ حکایت تاریخی نیست؛ گفت: چرا به جمیع انبیاء مؤمن نشدید؟! چرا به بیست و هشت پیغمبران مذکور در قرآن مؤمن نشدید؟! و به نصّ قرآن می فرماید تورات و انجیل کتاب خداست، حضرت موسی نبی عظیمی بود، حضرت مسیح از روح القدس تولد یافت و روح اللّه و کلمة اللّه بود، حضرت مریم مقدس بود. حتی در قرآن می فرماید حضرت مریم نامزد کسی نبود بلکه در اورشلیم قدس الاقداس معتکف و منزوی بود، شب و روز مشغول عبادت بود مائده از آسمان برای او میآمد حضرت زکریا پدر یحیی هر وقت می آمد می دید مائده پیش مریم است سؤال می کرد مریما این مائده از کجاست؟ مریم می گفت از آسمانست و حضرت مسیح در گهواره تکلم کرد و حضرت مریم را خدا بر جمیع زنان عالم ترجیح و تفوق داده این نصوص قرآن در حق حضرت مسیح است3. حضرت محمّد عَلیهِ السّلام قوم خود را توبیخ و مَلامَت کرد که چرا مؤمن به مسیح و موسی نشدید؟ قوم گفتند ما مؤمن می شویم به مسیح و موسی و تورات و انجیل، امّا حال آباء و اجداد ما چه میشود؟ یعنی آباء و اجداد ما که به آنها افتخار می کنیم؟ حضرت محمّد فرمود هرکس به حضرت مسیح و موسی مؤمن نبود،از اهل نار است. این نصّ قرآنست؛ تاریخ نیست. حتّی فرمود چون پدران شما مؤمن به حضرت مسیح و انجیل نبودند در حقّ آنها طلبِ مغفرت ننمائید، به خدا واگذارید؛این قسم قوم خود را مَلامَت می کرد.
و حضرت محمّد وقتی مبعوث شد که آنها به هیچوجه انسانیت تربیت مدنیت نداشتند؛ به درجه ای درنده بودند که دختر های زندهء خود را زیر خاک دفن می کردند و زنان پیش آنها از حیوان پست تر بودند. وقتی می خواستند عطر بخود شان بزنند بول(ادرار) شتر استعمال می کردند و بول شتر را می خوردند. حضرت محمّد میان اینها ظاهر شد؛ این قوم جاهل را همچو تربیت کرد که در اندک زمان تفوّق برسائر طوائف حاصل نمودند؛ عالم شدند، دانا شدند و اهل معارف شدند؛اهل صنائع شدند. نص قرآن است که میفرماید نصاری دوست شما هستند لکن بت پرستان عرب را از بت پرستی و درندگی بقوّت منع نمائید. اصل حقیقت اسلام اینست. اما نگاه به معاملات بعضی از اُمراءِ اسلام نکنید زیرا تعلّق به حضرت محمّد ندارد. تورات را بخوانید ببینید احکام چگونه است ولی ملوک یهود چه کردند؛ انجیل را بخوانید ببینید رحمت صرفست؛ مسیح همه را منع از حرب کرد وقتی پطرس شمشیر کشید گفت بگذار در غلاف، امّا اُمراء مسیحی چه قدر خونریزی نمودند و ظلم شدید کردند و بعضی از قِسّیسها بر خلاف مسیح معامله نمودند. اینها دخلی به مسیح ندارد.
باری مقصد اینجاست مسلمانان معترف بر آن هستند که حضرت مسیح روح اللّه است کلمة اللّه است مقدّس است واجب التّعظیم است و حضرت موسی نبی ذی شأنی(صاحب مقامی) بود صاحب آیات باهرات بود و تورات کتاب اللّه است. خلاصه مسلمانان رئیس مسیحیان و رئیس موسویان را نهایت تمجید و تقدیس می نمایند؛ اگر مسیحیان هم رئیس اسلام را مقابله بالمثل تمجید و تقدیس کنند این نزاع بر داشته میشود. آیا از این قضیه، ایمان مسلمانان کاسته می شود؟ اَستغفِرُاللّه! آیا مسلمانان چه ضرر ازستایش رئیس مسیحیان دیدند و چه گناهی نمودند، بلکه بالعکس مقرّب درگاه الهی شدند که انصاف دادند حضرت مسیح را روح اللّه و کلمة اللّه گفتند...4
ونیز می فرمایند:
آیا اگر بکوشیم تا میان اسلام و عیسوی صلح شود این بهتر نیست این حرب چه ثمر دارد هزار وسیصد سال است حرب بود چه نتیجه حاصل شد این جنون محض است. آیا خدا راضی است حضرت مسیح راضی است حضرت محمّد راضی است واضح است که نیستند آنان در حق یکدیگرمدح و ستایش کردند حضرت محمّد می گوید که مسیح روح اللّه بود این نصّ قرآن است و می گوید که مسیح کلمة اللّه بود و در حقّ حواریون نهایت ستایش کرده است و در حقّ حضرت مریم نهایت ستایش کرده است. همین طور حضرت مسیح ستایش موسی کرد تورات را نشر داد صیت موسی را بشرق و غرب رسانید مقصد این است که اینها با یکدیگر در نهایت محبّت و الفت بودند لکن این ملل با یکدیگر دشمن اند خون یکدیگرمیریزند.
عالَم در این ظلمت بود که حضرت بهاء اللّه از افق ایران طالع شد، عَلَم وحدت عالم انسانی را بلند کرد، صلح عمومی را اعلان نمود ملّت ایران را به تحرّی حقیقت دعوت کرد که دین باید سبب الفت و محبّت باشد سبب ارتباط قلوب بشر باشد سبب حیات انسانی باشد نورانیت باشد. اگر چنانچه دین سبب عداوت شود سبب خونریزی گردد بی دینی بهتر از دین است، زیرا دین علاج است اگر علاج سبب مرض شود ترک مرض بهتراست. حال در ایران محمّدی، مسیحی، زردشتی ، بودائی ، اینها جمعاً در محفل واحد جمع می شوند و بموجب تعالیم بهاء اللّه به نهایت محبّت و الفت با همدیگر مؤانست می نمایند نه عداوتی نه بغضی نه اعتراضی نه دشمنی بلکه مانند یک عائله با یکدیگر اُلفت می کنند.5
همان طوركه دربیانات فوق ملاحظه می شود، اگرچه حضرت محمّدنظربه جوّ زمان مجبوربه دفاع وجهاد شدند وحدیث مشهور الجنّةُ تَحت ظلال ِ السّیوفِ (بهشت درزیرسایهء شمشیرهاست) نیز درارتباط باهمین حقیقت است، امّا چنان كه درآثاربهائی توضیح داده شده، اصل وروح اسلام عزیزهمانند سایرادیان آسمانی، مخالف خشونت وجنگ وتروریسم است. چه كه همهء ادیان برای ایجادِ اساس وحقیقت اتّحاد ووحدت ظاهرشدند؛ نهایت آن كه براساس بافت جوامع مختلف وبرطبق نیاززمان ومیزان استعداد انسان ها، زمانی بروحدت خانواده تأكید كردند، زمانی دیگربروحدت قبیله، وزمانی نیزبروحدت ملّی وكشوری، واینك درزمان حضرت بهاءالله ، تأكید بروحدت عالم انسانی فرموده اند.
به این جهت است كه حضرت عبدالبهاء می فرمایند: حضرت موسی ترویج حقیقت کرد، و همچنین حضرت مسیح و حضرت ابراهیم و حضرت رسول و حضرت باب و حضرت بهاء اللّه کلّ تأسیس و ترویج حقیقت نمودند اگرچنین روحی برهمهء ادیان حاكم نبود، خداوند دروصف حضرت محمّد نمی فرمود، ما اَرسَلناكَ اِلّا رَحمَة ً لِلعالَمین (نفرستادیم تورامگر به خاطررحمتی برجهانیان).
ازلطیف ترین توضیحات درموردفوق بیان زیرازحضرت بهاءالله است كه می فرمایند:
وقتی ازاوقات درعالم رؤیا خدمت حضرت رسول رُوحُ ما سِواه فِداه(روح غیراوفدایش باد) رسیدم. كلماتی ازآن مَطلع ِكتابِ الهی ظاهر، وبیاناتی ازآن بَحر ِ حكمت ِ ربّانی باهر، ودراثناءِ(بین وضمن ِ) بیان فرمودند، ازقبل فرمودم الجنّةُ تَحت ظلال ِ السّیوفِ، ولكن این ایام اگرظاهربودم، می فرمودم، الجَنّةُ تَحتَ ظلال ِ سِدرَةِ الاُلفَةِ وَالرّحمَة (بهشت درزیرسایهءالفت و دوستی و رحمت است). بعد ازاِصغاءِ(شنیدن) این كلمهء مباركهء عُلیا، عرض نمودم، روحُ العالَم لِشَفَقَتِكَ الفِداء ولِعِنایتِكَ الفِداء ولِرَحمَتِكَ الفِداء(روح عالم فدای مهربانی وعنایت ورحمتت باد). وبعد، ازبحر ِ بیان جاری شد آنچه كه ازبرای قلم واسطهء اظهارنه،وازبرای مداد، مقام ِ اِبراز، نه. وچون ازخواب برخاستم مدّتی خودرا مسرور (شاد) مشاهده نمودم به شأنی كه به وصف نیاید.
با آنچه ذكرشد، شایسته است پیروان عزیزهمهء ادیان، علاوه براقدامات عملی برای پرهیزازخشونت وترور، دردعاهای خود یكدل ویكصدا ازدرگاه الهی این آرزو وهدف همهء انبیاء را تمنّا كنیم كه :
هوالله، خدایا تاریكی نزاع وجدال وقتال بین ادیان وشعوب واقوام، افق حقیقت راپوشیده وپنهان نموده؛ جهان محتاج نورهدایت است. پس ای پروردگار، عنایتی فرما كه شمس حقیقت جهان راكران به كران روشن نماید. عبدالبهاء عباس.6
حامد
10/1/1387

منابع:
1.برای دیدن بیانات دیگری دربارهء حقایق اسلام، ازجمله مراجعه شود به كتاب سید رسل حضرت محمّد ، اسلام و مذاهب آن،ازریاض قدیمی.
2.مائدهءآسمانی،جلد8،ص78. برای ملاحظهء مضمونی مشابه مراجعه شود به مائدهء آسمانی،جلد 7،ص 135-137.
3.منظورحضرتشان این است كه قران مجید، حقایق انجیل راتأئیدفرمود. البته دردیگرآثاربهائی معنی باطنی مواردمزبورآمده است كه بایدبه آنها مراجعه كرد. ازجمله رجوع شود به كتاب مستطاب ایقان، وكتاب جنات نعیم.
4.خطابات حضرت عبدالبهاء،جلد1،ص79-86.
5.خطابات 2،ص294-297.
6.مجموعهء مناجات ها، حضرت عبدالبهاء،چاپ آلمان،ص55.

نظر خود را بنویسید


اعمالی که امروز

شکیبا
ارسال شده در : 1387/2/5

اعمالی که امروز به نام اسلام انجام می شود شرم آور است. ان شاءالله خود مسلمین برای پاک کردن این لکه های ننگ اقدام کنند و منتظر دفاع بهائیان از دیانت مقدس اسلام نمانند.

درود بر ایرانی ک

لرزاد
ارسال شده در : 1387/2/2

درود بر ایرانی که همیشه دنبال محبت وانسانیت میباشد خدا خودش نادانان وجاهلان و زورگویان را هدایت کند ازادی همه ادیان ارزوی ما ایرانیان

jenebe hamed az khandane maqal

arghanun
ارسال شده در : 1387/2/1

jenebe hamed az khandane maqaletan basyar masrur shodam. midanid har vaght az kalami booye mohabat va ensaf bashnavam shad va masroor mishavam zira sababe olfat miane mardoman ast ke agar che adyan o meliathaye mokhtalef darand ama hame bande khodayand o aazaye yek heikal