×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

پيرامون مقاله « قره العين نه تنها عارف ... »
1385/11/27

با عرض تحیت و سلام دوست گرامی كه نادانسته ویا دانسته مطالبی به غایت ، دور از حقیقت وجودی جناب طاهره نگاشته اید، مطمئنا شخصیت جناب طاهره آنقدر شناخته شده برای همگان است كه لازم به یادآوری حقایق نیست. اما فقط برای برداشتن پرده ظنون و اوهام از چشمان جناب عالی بر آن شدم مطالبی چند ذكر نمایم شاید سوء برداشت از بین برود و این در صورتی است كه جناب عالی بدون بغض و عناد و تعصب به این سطور بنگرید و تفكر نمائید والا اگر حقیقتا قرة العین را می شناسید و می خواهید قلب ماهیت تاریخ نمائید شما را و وجدانتان را به حق تعالی واگذار كرده، به جهت شما فقط دعا می كنم.
- در مورد جناب طاهره آنقدر مطالبی كه نوشته اید ضد و نقیض است كه نمی دانم از كجا شروع كنم نه به آنكه نوشته اید به رفع احتیاج مذهبی همسایه ها كمك می كرده ودر فقه مسئله دان بوده و نه به آنكه نوشته اید پیروان باب را به لاابالی گری دعوت می كرده و می گفته بهره خود را از این زندگی ببرید !! نمی دانم آیا كتب معمولی تاریخ ودردست رس را نیز نخوانده اید؟ كمتر دائرة المعارف و یا تاریخی است كه طاهره را نشناخته باشد با این حال ... اولا شما كه معروفترین و معتبر ترین كتب ایران را قبول ندارید و اظهار نظر اندیشمندان و محققین بزرگ ایران همچون مرحوم دهخدا را جانبدارانه می دانید. دیگر چه باید گفت؟ مگر مرحوم دهخدا چه نسبتی با این نفوس بابی و بهائی دارند كه بخواهند از آنها دفاع نما یند؟ مدتهاست كه فرهنگ دهخدا جزء اصلی ترین منابع تحقیق محققان این مرز و بوم است. پس اگر چیزی نگاشته اند بر اساس تحقیق و تفحص ایشان بوده است و بس. شما بر چه مبنائی آن را رد می كنید؟! غیر از مرحوم دهخدا مورخین بسیاری از عجم، عرب و فرنگ ایشان را به علم و عرفان ستوده اند.از آن جمله اند :
كنت دو گبینو نویسنده مشهور فرانسوی در كتاب موسوم به مذاهب و حكم در آسیای مركزی كه در سالهای 1855-1858 به طبع رسیده یعنی فقط حدود 5 یا 6 سال پس از شهادت طاهره. و این نشان از آن مطلب دارد كه آوازه طاهره در مدت قلیل به مرز های بیرون كشور رسیده بود. آنهم با محدودیت رسانه های خبری آن زمان. والنتین شیرل در كتابی موسوم به مسئله خاور میانه ص 124سر فرانسیس بانك در كتابی به نام پرتو ص 203دكتر د. چین در كتاب صلح مذاهب ص 114فرهنگ سیاح مجلد 5 ص 949 كه بعضی از اشعار طاهره را درج نموده دایره المعارف زرین ص 143سید عبدالرزاق المحسنی از محققین و نویسندگان معاصر عرب در كتاب البابیون و البهائیون در ص 72 مفتی بغداد محمود آلوسی در زمان اقامت جناب طاهره در بغداد در كتاب روح المعانی در باره فضل و كمال و عقل و حیای طاهره چنین شهادت داده است : «قد رایت من الفضل و الكمال فیها ما لم اره فی كثیر من الرجال و هی ذات عقل واستكانه و مزید حیاء و صیانه وقد ذكرنا ماجری بیننا من المباحث فی غیر هذاالمقام»
- پروفسور ادوارد براون مستشرق معروف انگلیسی و استاد دانشگاه كمبریج نیز كه كتب متعدده در باره این دیانت نوشته و در بعضی مواقع نیز جانب بیطرفی را رعایت ننموده است با این حال در مورد طاهره می نویسد: «ظهور چنین زنی مانند قره العین در هر مملكت و قرن از نوادر وجود است ... تقوی و طهارت قره العین حسن وجمال فوق العاده و خداداد، استعداد و قریحه بی نظیر، نطق موثر وبلیغ، فداكاری وشهامت و بالاتر از همه مقاومت و ایستادگی او در برابر علمای ایران و بالاخره شهادت تاریخی و مجلل او در تاریخ بشر بی سابقه است ... » (كتاب طاهره – حسام الدین نقبایی ص 100)
- ال. م. نیكلا در كتاب تاریخ مذاهب ملل متمدنه كه در سال 1905 به چاپ رسیده است می نویسد : «برادرش عبدالوهاب قزوینی كه هم شهرت و هم علم پدر را میراث برد ... می گوید: ما تمام برادرها و پسرعمو ها در حضور قره العین جرئت تكلم نداشتیم. به اندازه ای معلومات او ما را مرعوب ساخته بود كه اگر احیانا در مسائلی متنازع فیه بحث می كردیم چنان مسئله را پاك و روشن و معلوم و مربوط برای ما مدلل می كرد كه فورا تمام سر افكنده و خجالت زده بیرون می رفتیم. » (كتاب طاهره ص85) این مطلب را مرحوم دهخدا نیز در فرهنگ نامه خویش آورده است. (جلد33ص109) باری اگر بخواهیم در باره آن نفس نفیس مطالبی بنگاریم صفحات مجال ندهد و از حوصله خواننده خارج است. پس به آنچه نوشته شد اكتفاء می گردد. اما جناب عالی كه آن مظهر طهارت را به لاابالی گری متهم می سازید و از قول آن وجود برجسته می نویسید كه او گفته است « بهره خود را از این زندگی بگیرید چرا كه پس از مرگ چیزی وجود ندارد !! » باید عرض نمود در مورد لاابالی گری فكر می كنم مطالبی كه نویسندگان گذشته تا حال نوشته اند و شمه ای از آن در این جا نقل شده است كافی است . اما در مورد آنكه به جهان اعتقاد نداشتند باید گفت شهادت آن مقام رفیع به ملكوت اعلی و قبول حبس و زندان و حاضر نشدن به تغییر عقیده تا ایثار تن و روح به پیشگاه حق تعالی، خود گواه اعتقاد قوی آن نفس نفیس به جهان بعد و مجازات و مكافات اخروی است. فردی كه از لحاظ مادی و معنوی و اجتماعی سر آمد بوده است نیازی به گرفتار نمودن خود نداشته است پس حال كه با طیب خاطر شهادت را بر گزید نشانه چه چیز می تواند باشد؟ آیا جز ایمان وایقان قلبی و پشت پا زدن به امور دنیوی است؟ پس این مطالب كه شما نوشته اید مدخلی ندارد. در مورد چه كسی معتقدید كه به زندگی دنیوی می اندیشیده؟ آنكه در هنگام زندانی شدن در منزل كلانتر در پاسخ به ناصرالذین شاه كه آوازه بسالت و معلومات و شجاعت او را شنیده بود و از وی خواسته بود كه اگر ترك عقیده گوید وی را ملكه ایران نماید، در شعری خطاب به شاه نوشت : تو كه غافل از می و شاهدی پی مرد عابد و زاهدی - چه كنم كه كافر جاحدی ز خلوص نیت اصفیا تو و ملك و جاه و سكندری من و رسم وراه قلندری- اگر آن نكوست تو در خوری و اگر این بد است مرا سزا بمراد زلف معلقی پی اسب و زین مفرقی- همه عمر منكر مطلقی ز فقیر فارغ بینوا بگذر ز منزل ما و من بگزین بملك فنا وطن- فاذا فعلت بمثل ذا فلقد بلغت بما تشاء (كتاب طاهره ص136)
و یا در مورد چه كسی نوشته اید بعد ها به هیچ پوششی برای زنان قائل نبود !! او كه در تمام كتب معتبر چه موافق و چه نا موافق ذكر دون طهارت وی نشده است و شمه ای از آن در این اوراق مختصر نیز مذكور شد.اما شما كه در آن زمان نبوده اید پس باید یا به اسناد تاریخی استناد كنید و یا از غیب خبر داشته اید !!؟‌ كه بنظر می رسد هیچكدام در مورد شما صدق نمی كند. اما اگر نادانسته به تحریك عوامل خاص این كلمات ناروا را نوشته اید لازم می دانم كه بیان كنم كه در اجتماع بدشت كه آن جناب پوشش صورت خود را برداشت، علت آن را نسخ بعضی قوانین الهی در دور جدید، بیان فرمود. عفت وعصمت وی در كنار زیبائی و صباحت، علم ومعرفت و عرفان آن نفس نفیس همگی رمزی بودند كه زنان و دختران آینده می بایست در می یافتند و از آن الگو برداری می كردند. حال زمانی فرا رسیده بود كه زنان از پشت پرده ها بیرون آمده، و سهم خویش را در خدمت به نوع انسان ایفا نمایند و به فعالیت های اجتماعی دست بزنند. این مفاهیم با آوردن تعالیم جدیدی كه حضرت بهاءالله برای نوع بشر به ارمغان آوردند معنا ومفهوم یافت و راهكارها و روش استفاده مفید از تفكر و عملكرد همه نفوس بشر اعم از هر جنس و نژاد و عقیده و مرامی در بیانات آن حضرت مكشوف و عیان گردید. آوردن تعالیمی همچون تعلیم وتربیت اجباری و عمومی، تساوی حقوق زن ومرد، رفع همه نوع تعصبات نژادی، قومی، جنسی، وطنی، سیاسی و غیره و راهكار های هر كدام، به هر نفسی با داشتن هر عقیده و مرام و دینی این قدرت را اعطا می كند كه بتواند در عین داشتن عفت و عصمت، از یك سو، زندگی فعال و پویایی در جهت خدمت به نوع بشر اتخاذ نماید. آن حضرت در مورد اهمیت عفت وعصمت برای مردان و زنان می فرمایند : « در تقدیس و تنزیه و عفت و عصمت و ستر و حیا و حجاب مشهور اهل آفاق گردند تا كل بر پاكی و طهارت و كمالات عفتیه ایشان شهادت دهند. زیرا ذره ای عصمت، اعظم از صد هزار سال عبادت ودریای معرفت است ... » ( كتاب حیات بهائی ص74 )
اما در پاسخ به این بیان جناب عالی كه آن نفس نفیس را بی بهره از عرفان دانسته اید نظرتان را به عقاید اندیشمندانی كه در صفحات قبل آمده، جلب نموده برای حسن ختام عرایضم ابیاتی چند از جناب طاهره را زینت بخش این اوراق می سازم شاید معنای عارف را دریابیم با رجای تایید . جانتان خوش باد ( با این تذكر كه بعضی از این ابیات در دایره المعارف سیاح و فرهنگ دهخدا نیز مندرج است.)
طلعات قدس بشارتی كه جمال حق شده بر ملا- بزن ای صبا تو بساحتش بگروه غمزدگان صلا هله ای طوایف منتظر ز عنایت شد مقتدر- مه مستتر شده مشتهر متبهیا متجللا شده طلعت صمدی عیان كه بیاكند علم بیان- ز گمان و وهم جهانیان جبروت اقدسه اعتلا بسریر عزت و فخر و شان بنشسته آن شه بی نشان- بزد این صلا به بلاكشان كه گروه مدعی الولا ..( الی آخر شعر )(كتاب طاهره ص 142 )
***
دست قضا چون گل آدم سرشت مهر تو در مزرعه سینه گشت
عشق تو گردید مرا سرنوشت فارغم اكنون ز جحیم و بهشت
نیست بغیر از تو تمنای من
عشق علم كوفت به ویرانه ام داد صلا بر در جانانه ام
باده حق ریخت به پیمانه ام از خود و عالم همه بیگانه ام
حق طلبید همت والای من ( فرهنگ سیاح جلد5 ص949 )
( به علت اطناب كلام از آوردن اشعار دیگر معذورم )

نظر خود را بنویسید


5

یاران
ارسال شده در : 1385/12/5

دوست عزیز از خواندن مطلب شما لذت بردم . اینکه توانسته بودید به اختصار حقایقی را بیان کنید . برای مزید اطلاع دوستان : در کتاب 3 جلدی "از صبا تا نیما" در جلد اول نیز به مقام و موقف جناب طاهره اشاره شده است. موفق باشید.

مقام طاهره

soheil
ارسال شده در : 1385/12/3

دوست عزیزم از مطلب بسیار مفید و مختصری که مرقوم فرموده اید بهره فراوانی بردم
حقیقتا "طاهره"از معدود مواردی است که اسم و مسمی کاملا منطبق بر یکدیگر بوده اند . امیدوارم که در آینده ای نه چندان دور مقام وشخصیت بیهمتای او که تاثیری عمیق در کشور مقدس ایران داشته است بر همه مردم صاحب اندیشه ایران آشکار شود.