×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

گفتمان حقوق بشر: از منظر بهائی- قسمت دوّم
1391/09/30

گفتمان حقوق بشر: از منظر بهائی
در این مقاله، متیو واینبرگ گفتمان معاصر حقوق بشر را از دیدگاه تعالیم دیانت بهائی مورد بررسی قرار می دهد. این مقاله در نسخۀ ١٩٩٦-١٩٩٧ عالم بهائی، صفحات ٢٤٧-٢٧٣ منتشر شد. ترجمه ای از این مقاله در زیر تقدیم می شود.
برگرفته از: //www.persian-bahai.org/node/273

قسمت اوّل مقاله: //www.noghtenazar.org/node/1024

گفتمان حقوق بشر در پنج دهۀ گذشته، لیست اولیۀ حقوق را که در اعلامیۀ جهانی ١٩٤٨ فهرست شد، به تدریج شرح و بسط داده است. حقوقدان اروپایی کارِل واساک (Karel Vasak) با مفهوم «سه نسل حقوق بشر» (۳۳) خود چارچوبی برای توصیف این روند فراهم نموده است.
نسل اول مربوط به حقوق مدنی و سیاسی است، یعنی آن دسته از حقوق که در مواد ٢ تا ٢١ اعلامیۀ جهانی یافت می شوند که به مسائل مربوط به آزادی می پردازند: حق زندگی، آزادی اندیشه، بیان، وجدان، دین، و نقل مکان؛ حق آزادی تجمّع و تشکیل اجتماع مسالمت آمیز؛ امنیت شخصی؛ آزادی از بردگی، شکنجه و مجازات ظالمانه یا خوارکننده؛ حق مالکیت شخصی؛ حق تساوی کامل و رفتار عادلانه در برابر قانون. این حقوق عموماً انعکاس اصول فلسفی نظریۀ سیاسی آزادی خواهانه هستند که اولویت را به فرد می دهند و درصدد محدود ساختن قدرت های دولتی حداقل گرا (minimalist) هستند.

نسل دوم به حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مربوط می شود، یعنی آن دسته از حقوق مربوط به مسائل برابری که مواد ٢٢ تا ٢٧ اعلامیۀ جهانی و به طور خاص تر میثاق بین المللی ١٩٦٦ حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را دربرمی گیرند: حق امنیت اجتماعی؛ حق کار و حمایت در برابر بی کاری؛ حق فراغت و تفریح؛ حق سطح زندگانی مناسب برای سلامتی و رفاه خود و خانواده؛ حق آموزش و پرورش؛ حق حمایت از آثار علمی، ادبی و هنری. در حالی که بعضی نظریه پردازان چنین حقوقی را از حقوق مربوط به آزادی های اساسی جدانشدنی می انگارند، دیگران حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را بنیادی نمی دانند، زیرا این حقوق به جای معرفی وظایف سادۀ محدود کننده، نیازمند اجرای وظایف مثبتی از جانب حکومت هاست .
نسل سوم به حوزۀ حقوق جمعی یا همبستگی مربوط می شود. طرح این دسته از حقوق با عبارات کلّی در ماده ٢٨ اعلامیۀ جهانی انجام شده که اعلام می کند: «هر کس حق دارد خواهان نظمی اجتماعی و بین المللی باشد که در آن حقوقی که در این اعلامیه ذکر گردیده کاملاً تحقّق یابد.» در حال حاضر، حقوق نسل سوم شامل موارد روبرو هستند: حق خودمختاری سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی؛ حق توسعۀ اقتصادی و اجتماعی؛ حق مشارکت در «میراث جمعی نوع بشر» و بهره برداری از آن - برای مثال، منابع زمین و فضا؛ محصولات علمی، تکنیکی و دیگر نتایج رشد بشر؛ حق صلح؛ حق برخورداری از محیط زیست سالم و پویا؛ حق برخورداری از کمک های بشردوستانه در زمان های اضطراری. چنین حقوق جمعی این اندیشه را منعکس می سازند که حقوق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جدایی ناپذیرند و هر کدام جنبه های مکمّل توسعه هستند. آنها به لزوم شکل های جدید همکاری بین المللی نیز اشاره دارند.
این «سه نسل» حقوق نمایانگر چشم اندازهای گوناگون کشورهای غربی و غیرغربی، جوامع توسعه یافته و در حال توسعه، و حکومت های دموکراتیک و غیردموکراتیک هستند. اینها تنش های اساسی بین کسانی که اولویت را به حقوق فرد می دهند و آنها که برای حقوق اجتماع تقدم قائلند، منعکس می کند. از بسیاری جهات، وظیفۀ درک پایه های حقوق بشر و توسعه و به کار بردن معیارهای حقوق بشر، هنوز در آغاز راه است.
از جهتی نظام بین المللی حقوق بشر به مفهومی کاملاً واقعی ثمرۀ یک فرایند مستمر گفتگوی اخلاقی بین مردمان و ملل متنوع است. گفتمان حقوق بشر فراتر از تأسیس معیارهای قانونی، برای مردم با عقاید مختلف ساز و کاری فراهم می کند تا همدیگر را بشناسند، اختلاف های خاص را حل کنند، و به درک های جدیدی از آنچه برای افراد بشر ممکن است دست یابند. این امر خطیر میان فرهنگی، همان طور که تعامل فزایندۀ بین دولت ها و سازمان های جامعۀ مدنی ثابت می کند، به تدریج به طلوع فرهنگ جدید همبستگی انسان ها و مسئولیت جمعی انجامیده و به اتّخاذ اسناد قانونی جدیدی منجر شده که به طور مستقیم به حقوق زنان، کودکان و اقلیت های نژادی و دینی می پردازد. با این حال اگر قرار است این گفتگوی جهانی «مجموعۀ روشنی از ارزش های مشترک» و مجموعۀ پالوده ای از هنجارهای اخلاقی پذیرفته شده در تمام دنیا به وجود آورد، «جستجوی جمعی حقیقت» - عبارتی که فیلسوف یورگن هابرماس به کار می برد- باید شتاب گیرد. (۳۴) برقراری الگوهای مسالمت آمیز و مترقّی زندگی در سراسر دنیا قطعاً منوط به یک فرایند مشورتی باز و صادقانه میان تمام مردمان خواهد بود. به بیان حضرت بهاءالله، بنیانگذار دیانت بهائی، 'هیچ خیر و رفاهی را جز از طریق مشورت نمی توان به دست آورد.' (۳۵)
گفتمان حقوق بشر هر قدر برای تأمین آزادی های اساسی بشر اهمیت داشته است، اما اگر قرار است برای دنیایی که آشفتگی بی سابقۀ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را تجربه می کند متناسب باقی بماند، باید پاسخگوی تمایلات عمیق و دیرینۀ روحانی که راهنما و الهام بخش ساکنان آن است باشد. تنظیم مجدّد فرایندهای اساسی تمدّن به گونه ای که عدالت را در بر بگیرند تنها در صورتی ممکن خواهد بود که بُعد روحانی وجود بشری کاملاً به رسمیت شناخته شود. درک این مفهوم که حقیقت انسان اساساً و ذاتاً روحانی است، برای اکثریت نوع بشر یک حقیقت بدیهی است که در تمام مراتب زندگی تجلّی می یابد. به تناسب محوریت یافتن این درک از هویت انسان در گفتمان مربوط به حقوق بشر و توسعۀ اجتماعی، انقلاباتی که اکنون نظم امور بشری را بر هم می زند تسلیم فرصت ها و دورنماهای جدید آزادی خواهند شد.
بیش از یک قرن پیش، حضرت بهاءالله نه تنها طلوع جنبش حقوق بشر را پیش بینی فرمود، بلکه یک چارچوب اخلاقی و روحانی زیربنایی نیز فراهم نمود تا بر مبنای آن حقوق بشر را در عصر جدید، دوره ای که به توصیف حضرت بهاءالله مرحلۀ «بلوغ» بشریت است، ملاحظه کنیم. (۳۶) دیدگاه ایشان در مورد یک جامعۀ جهانی متّحد به تأمین و بهبود حقوق همۀ افراد بشر توجه خاص دارد.
حضرت بهاءالله خطاب به فرمانروایان جهان این گونه هشدار می دهد: «اِن لَن تمنعوا الظالمَ عَن ظلمِه و لن تأخذوا حقَّ المظلوم فَبأیِّ شیءٍ تفتخرونَ بینَ العبادِ» (۳۷) و « ظالم های عالم حقوق امم را غصب نموده‌اند و به تمام قدرت و قوّت به مشتهيات نفوس خود مشغول بوده و هستند. » (۳۸)
ایشان شرایط اساسی حکومت عادلانه را توضیح می دهد:
يَنبَغی لکلِّ آمِرٍ اَن يَزنَ نفسَه فی کلِّ يومٍ بميزان القسطِ و العدل ثمّ يَحکُمَ بينَ النّاس و يَأمُرَهُم بما يَهديهم اِلی صِراطِ الحکمةِ و العقل. انتهی
اينست اسّ سياست و اصل آن حکيم آگاه از اين کلمه استخراج می نماید آنچه سبب راحت و امنیّت و حفظ نفوس و دماء و امثال آنست (۳۹)
حضرت بهاءالله در هدایت پیروان خود به عدالت، اعلام می فرماید:
بايد از شما ظاهر شود آنچه که سبب آسايش و راحت بيچارگان روزگار است کمر همّت را محکم نمائيد شايد بندگان از اسيری فارغ شوند و به آزادی رسند امروز ناله عدل بلند و حنين انصاف مرتفع دود تيره ستم عالم و امم را احاطه نموده. (۴۰)
حضرت بهاءالله نه تنها به مسائل حقوق بشر به طور کلّی می پردازد، بلکه اعمال خاصی مثل برده داری را نیز محکوم و ممنوع می فرماید. انتقاد محکم ایشان از دو قدرت بزرگ اروپایی به خاطر آزار ساکنان یهودی شان از یک جهت، یکی از اولین نمونه های اصل مداخلۀ خارجی در امور یک دولت خود مختار بود، مفهومی که فقط اخیراً رواج قابل توجهی یافته است. (۴۱) در حقیقت تمام الواح و اعلان های ایشان به حکمرانان جامعۀ بشری می تواند این چنین انگاشته شود.
در آثار حضرت بهاءالله ندای الهی به تساوی بنیادی همگان شهادت می دهد: «هَل عَرَفتُم لِمَ خَلقناکُم مِن ترابٍ واحدٍ ؟ لِئَلّا يَفتَخِرَ اَحَدٌ عَلی اَحَدٍ» (۴۲) و «برتری و بهتری كه بميان آمد عالم خراب شد و ويران مشاهده گشت ... بلی انسان عزيز است چه كه در كلّ آیه حقّ موجود و لكن خود را أعلَم و أرجَح و أفضَل و أتقی و أرفَع دیدن خطائیست كبیر.» (۴۳)
بنابراین به بیان حضرت عبدالبهاء: «تعليم... حضرت بهاءاللّه مساوات حقوق است. جميع بشر در نزد خدا يکسانند حقوقشان حقوق واحده امتيازی از برای نفسی نيست کلّ در تحت قانون الهی هستند مستثنائی نه در نزد حق امير و فقير يکسان اند عزيز و حقير مساوی.» (۴۴)
این حقیقت که معیار عدالتِ تأسیس شده توسط حضرت بهاءالله، برای تمام اعضای نژاد بشری قابل اجرا است، در نامۀ حضرت شوقی ربّانی، ولی امر بهائی، به اعضای جامعۀ بهائی در سال ١٩٢٥ کاملاً روشن شده است:
(بهائیان را) به این نکته متذکّر دارم و آن مواظبت و دقّت تامّ در حفظ حقوق مدنیّۀ شرعیۀ شخصیۀ افراد است از هر سلک و طایفه و نژاد و عقیده و مقامی در این مقام امتیاز و ترجیح و تفوّق جائز نه باید در نهایت سعی و دقّت مِن دون تردّد و ملاحظه ای یاران و برگزیدگان حضرت بهاءالله در محاسبات و معاملات خویش راجع به حقوق اصلیۀ نوع بشر ادنی امتیازی بین آشنا و بیگانه و مؤمن و مُشرک و مُقبل و مُعرض نگذارند. (۴۵)
تعهّد بهائیان به عدالت از تجلّی های اساسی و ملموس دین و ایمان است. در تقابل با نظریۀ آزادی-خواهانۀ سکولار که نظام کنونی حقوق بشر در اثر آن به وجود آمد، طبق تعالیم بهائی حقوق بشر ریشه در آن چیزی دارد که طبیعت روحانیِ عینی فرد انسانی به شمار می آید. پروردگار اطمینان می دهد که «عَرَفتُ حُبّی فيکَ خلقتُکَ وَ ألقيتُ عَليکَ مِثالی وَ أظهَرتُ لَکَ جَمالی». (۴۶) خالقی مهربان وجود دارد که منشأ همۀ موجودات است. (۴۷) این که افراد شایانِ حمایتِ اخلاقی هستند فقط به این دلیل نیست که - همان طور که لیبرالیسم فلسفی مدرن ادّعا می کند - ظرفیت انتخاب منطقی دارند، بلکه به این خاطر است که آنها وجودات روحانی هستند که توان مندی منعکس نمودن ویژگی های الهی مانند عشق، خلاقیت و نیکوکاری را دارند. چنان که بیانیۀ سال ١٩٤٧ محفل روحانی ملّی بهائیان ایالات متّحده و کانادا به فصاحت تصریح کرد: «منشأ حقوق بشر اعطای ویژگی ها، فضائل و نیروهایی است که خداوند بدون تبعیض جنسی، نژادی، عقیدتی یا ملّی به نوع بشر بخشیده است. تحقّق امکانات این هدیۀ الهی هدف زندگی است.» (۴۸) به طور خلاصه، افراد بشر باید آزاد باشند تا خدا را بیابند و بشناسند: «... لِيَصعَدنَّ بذلکَ اِلی مَقرِّ الّذی خُلِقَ فی کَينونيّاتِهم مِن عِرفانِ اَنفُسِهم». (۴۹) این فرایند اکتشاف و پیشرفت روحانی به خودی خود جوهر زندگی است. بنابراین اشتیاق فطری و بنیادی برای جستجوی حقیقت نه تنها حق هر فرد انسانی، بلکه وظیفۀ اوست. و دقیقاً به همین دلیل است که حضرت عبدالبهاء اظهار می کند: «وجدان انسانی مقدّس و محترم است». (۵۰)
این موضوع که حقوق بشر نهایتاً ریشه در ظهورات متوالی ارادۀ الهی بر بشریت دارد، به صراحت در سخنان حضرت عبدالبهاء مورد تأیید قرار گرفته است:
«فوائد کلّيّه از فيوضات اديان الهيّه حاصل زيرا متديّنين حقيقی را بر صدق طويّت و حسن نيّت و عفّت و عصمت کبری و رأفت و رحمت عظمی و وفای بعهد و ميثاق و حرّيّت حقوق و انفاق و عدالت در جميع شئون و مروّت و سخاوت و شجاعت و سعی و اقدام در نفع جمهور بندگان الهی باری بجميع شيم مرضيّهء انسانيّه که شمع روشن جهان مدنيّت است دلالت مينمايد.» (۵۱)
همانطور که به تکرار در آثار حضرت بهاءالله تأکید شده، نخستین هدف خداوند در ظاهر ساختن اراده اش از طریق پیامبرانش آن است که در زندگی روحانی و مادی جامعه دگرگونی به وجود آورد. تحوّلی که حضرت بهاءالله بشر را به آن فرا خواندند، متوجّه ِ حیات درونی و شخصیت هر فرد انسانی، و ساختار امور بشری است- تحولّی که همکاری، شفقت، درستکاری و عدالت به وجود می آورد. برقراری عدالت مشروط به تغییر شکل بنیادی همۀ روابط بشری- بین خود افراد، بین جامعۀ بشری و جهان طبیعی، بین فرد و جامعه، و بین شهروندان و مؤسسات اداری آنها- است. (۵۲) این مستلزم یک تغییر اساسی در تعریف حقیقت اجتماعی است؛ حقیقتی که در روح و عمل اصل یگانگی نوع بشر را منعکس سازد. پذیرفتن این که «هیکل جامعۀ انسانی واحدی تقسیم ناپذیر است»، شناختن این مسئله است که هر فرد بشری «كه پا به عرصۀ وجود می گذارد حكم امانتی دارد كه به كلّ آن هيكل سپرده می شود.» (۵۳)
تقریباً تمام مفاهیم دیگر مربوط به حقوق و آزادی های بشر، از این اصل اساسی یگانگی خانوادۀ بشری ناشی می شود. اگر نوع بشر یگانه است، هر گونه خیال این که یک گروه خاص نژادی یا قومی به نحوی برتر از بقیۀ نوع انسان است، باید رد شود؛ جامعه باید حیاتش را دوباره سازمان دهد تا اصل برابری زنان و مردان را در عمل ابراز کند؛ (۵۴) هر فردی را باید توان مند ساخت تا 'با چشمی جستجوگر همه چیز را ببینند' (۵۵) تا بتوانند حقیقت را به طور مستقل بیابند؛ و به تمام افراد باید فرصت داده شود که توانایی های بالقوۀ ذاتی خود را بشناسند و بدان وسیله در «اصلاح عالم» مشارکت ورزند. (۵۶)
اصل یگانگی نوع بشر حتی بعضی دعوی های چالش برانگیزتر حقوقی مثل حق پیشرفت، سرپناه، غذا، اشتغال و خدمات بهداشتی اساسی را نیز در بر دارد. همان طور که حضرت عبدالبهاء به این مضمون می فرماید: «هر فرد انسانی حق حیات دارد، حق دارد راحت کند و تا حد معینی رفاه داشته باشد... هیچ کس نباید از گرسنگی بمیرد، همه باید لباس کافی داشته باشند، نباید مردی در فراوانی زندگی کند در حالی که دیگری هیچ وسیلۀ معاش ندارد.» (۵۷) اگر آزادی حقیقتاً مستلزم فرصتی واقعی برای تعیین یک روش زندگی است، پس مجموعۀ حقوق ضروری برای دست یابی به آن روش زندگی نمی تواند تنها به حقوق مدنی یا سیاسی محدود شود. نمی توان التزامات اجتماعی و اقتصادی را از حمایت های مدنی و سیاسی اساسی تفکیک کرد. حضرت عبدالبهاء تأکید می فرماید که «عدل مختص بارباب حکومت نيست تاجر نيز بايد در تجارت عادل باشد اهل صنعت بايد در صنعت خويش عادل باشد». (۵۸) تحت شرایط عدالت واقعی، «جمیع نوع بشر در زندگی راحت و شادی خواهند یافت... در آینده فقر و غنای مفرط نخواهد بود. تعادل منافع وجود خواهد داشت. و شرایطی برقرار خواهد شد که فقیر و غنی آسوده و راضی باشند.» (۵۹) آثار بهائی در حالی که حقوق مالکیت خصوصی و ارزش ابتکار اقتصادی فردی را تصریح می کنند، بخشش داوطلبانه را نیز توصیه می کنند: «در تعالیم بهآءالله مواساتست و اين اعظم از مساواتست مساوات امريست مجبوری ولکن مواسات امريست اختياری». (۶۰) پس از دیدگاه بهائی تسهیم سود و ایثار از ویژگی های جدایی ناپذیر یک حکومت اجتماعی عادلانه است. چنان که حضرت بهاءالله توصیه می فرماید، «اگر ناظر به عدل هستید، برای دیگری همان را برگزین که برای خودت برمی گزینی.» (۶۱)
قانون حفظ تنوع فرهنگی نیز در اصل بهائی «وحدت و یگانگی در جمیع روابط انسانی» (۶۲) به طور ضمنی وجود دارد. اگر قرار است یک نظم بین المللی مسالمت آمیز پدیدار شود، آنگاه تجلّی های فرهنگی پیچیده و بی اندازه متنوع نوع بشر باید اجازۀ توسعه و شکوفایی یابند و بتوانند «درچارچوب صور متغيّر تمدّن... با يكديگر در ارتباط باشند». (۶۳) تعالیم بهائی این مسئله را که باید یک اساس میان فرهنگی برای حقوق بشر وجود داشته باشد، کاملاً به رسمیت می­شناسند. در حقیقت، همین تنوّع نژاد بشری وسیله ای برای خلق جهانی بر پایۀ وحدت و یگانگی به جای یکنواختی است. حضرت عبدالبهاء می فرماید: «اين تنوّع در جامعه انسانی بايد موجب محبّت و يگانگی و مايه اتّفاق و يکرنگی گردد به مثابه موسيقی که چون الحان مختلفه ترکيب يابد و اصوات متنوّعه مقترن و موزون شود نغمه بديع فراهم آيد و آهنگ دلپذير آذان را متلذّذ و محظوظ نمايد» (۶۴) سرانجام، تصدیق وحدت نوع بشر بر این موضوع دلالت دارد که اصل حق حاکمیت دولتی بی قید و شرط باید جای خود را به یک نظام واقعی نظم و قانون جهانی بدهد. (۶۵) بنابراین مفهوم یگانگی نوع بشر در دین بهائی از مفاهیم اجتماعی بنیادین مربوط به وظیفۀ متقابل فراتر می رود زیرا نه تنها تنوع بشر را می پذیرد، بلکه چارچوب معینی نیز برای حقوق و وظایف در بافت جامعه ای جهانی پیش بینی می کند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشت ها:
۳۳- همان، صفحات ١٤٣-١٤٤.
۳۴-Amitai Etzioni, "The End of Cross-Cultural Relativism," Alternatives, 22. 2 (April-June 1997); Jurgen Habermas cited in George Ritzer, Sociological Theory, 4th ed. (New York: McGraw Hill, 1996), p. 295. Some concrete examples of how transcultural discourse can lead to new understandings concerning long-held beliefs and practices are highlighted in Perry, "Are Human Rights Universal?"
۳۵- حضرت بهاءالله، نقل از بیانیۀ رفاه عالم انسانی، ص ١١. اصل بیان به عربی: «لاخَيرَ وَ لاسَلامةَ اِلّا بالمَشورة.»
۳۶- «منتخباتی از آثار حضرت بهآءاللّه» ، شماره ٣٣. بشریت در رشد جمعی خود از مراحلی که شبیه دوره های نوزادی، کودکی و نوجوانی زندگی افراد انسانی است، عبور کرده و اکنون به مرحلۀ بلوغ جمعی خود وارد می شود. چالش اساسی بلوغ آن است که مردمان جهان وابستگی متقابل خود را به عنوان یک خانوادۀ یگانۀ بشری که وطن شان خود کرۀ زمین است، به رسمیت بشناسند. حضرت بهاءالله می فرماید: «ای احزاب مختلفه به اتّحاد توجّه نمائيد و به نور اتّفاق منوّر گرديد». همان، ص ١٤١.
۳۷- حضرت بهاءالله، «الواح نازله خطاب به ملوک و رؤسای ارض»، ص ١٠. مضمون به فارسی: اگر ظالم را از ظلمش منع نکنید و حق مظلوم را نگیرید، پس به چه چیز میان بندگان افتخار می¬کنید.
۳۸- حضرت بهاءالله، «مجموعه‏ای از الواح جمال اقدس ابهی که بعد از کتاب اقدس نازل شده»، لجنه نشر آثار امری بلسان فارسی و عربی، لانگنهاين – آلمان، نشر اول – ۱۳۷ بديع، ص ٤٧.
۳۹- همان، ص ١٠٠. مضمون بخش عربی به فارسی: بر هر حاکمی شایسته است که خود را هر روز با ترازوی قسط و عدل بسنجد، سپس بین مردم حکم کند و آنها را به آنچه ایشان را به راه حکمت و عقل هدایت می کند، امر دهد.
۴۰- حضرت بهاءالله، «منتخباتی از آثار حضرت بهآءاللّه» ، لجنهء نشر آثار امری بلسان فارسی و عربی، لانگنهاين - آلمان، نشر اوّل - ١٤١ بديع، صص ٦٦- ٦٧.
۴۱- حضرت بهاءالله، «مجموعه‏ای از الواح جمال اقدس ابهی که بعد از کتاب اقدس نازل شده»، ص ١٠٤. (مترجم: اشاره به این بیان است: «دو مملکت عظيمه که هر دو خود را رأس تمدّن و محيی آن و مقنّن قوانين ميشمرند بر حزبی از احزاب که منسوب بحضرت کليم است قيام نموده اند.»)
۴۲- کلمات مکنونه عربی، ص ٦۸. مضمون به فارسی: آیا دانستید چرا شما را از خاک واحدی آفریدیم؟ تا کسی بر کس دیگر افتخار نورزد.
۴۳- حضرت بهاءالله، ادعیه حضرت محبوب، صص ٣٩٦-٣٩٧.
۴۴- حضرت عبدالبهاء، خطابات حضرت عبدالبهاء، ص ١٤٨.
۴۵- نامه به تاریخ تموز ١٩٢٥ خطاب به «احبّای الهی و اماءالرّحمن برادران و خواهران روحانی در صفحات شرق»، توقیعات مبارکه، ج ١، ص ٢٥٠.
۴۶- کلمات مکنونه عربی ، ص ٤. مضمون به فارسی: عشق خود را در تو یافتم، تو را آفریدم و بر تو مثال خود را اِلقا کردم و جمال خود را برای تو آشکار نمودم.
۴۷- برای بهائیان دعوی حضرت بهاءالله مبنی بر این که فرستادۀ خدا برای این عصر هستند، تأییدی است برای استدلال های بنیادی سنتی که منشأ نهایی حقوق بشر را یک وجودِ والای بی طرف و متعالی می بیند. حضرت بهاءالله با اشاره به ظهور خود و معیار عدالتی که این ظهور به وجود می آورد، اعلام می فرماید: «لا تَزِنوا کتابَ اللّهِ بما عِندَکم مِنَ القواعِدِ وَ العُلوم اِنَّهُ لَقِسطاسُ الحَقِّ بَينَ الخَلق» به این مضمون که کتاب خدا را با آنچه نزد شما از قواعد و علوم هست نسنجید، همانا آن [کتاب الهی] ترازوی حق است میان خلق. (حضرت بهاءالله، کتاب اقدس، بند ٩٩)
۴۸- ارائه شده در اولین جلسۀ کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل در فوریه ١٩٤٧.
۴۹- منتخباتی از آثار حضرت بهآءاللّه ، لجنهء نشر آثار امری بلسان فارسی و عربی، لانگنهاين - آلمان، نشر اوّل - ١٤١ بديع، ص ١١. مضمون به فارسی: تا آن که به واسطۀ آن به سوی مقری که خلق شده در ذات و سرشت ایشان از شناختن خودشان بالا روند.
۵۰- حضرت عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیّاح، چاپ آلمان، ص ۹۸ .
۵۱- حضرت عبدالبهاء، رسالۀ مدنیه، چاپ چهارم، لانگنهاين، آلمان: ١٩٨٤، ص ١١٦.
۵۲- برای بحث کامل تری دربارۀ این نکته مراجعه کنید به بیانیۀ «رفاه عالم انسانی» از جامعۀ جهانی بهائی.
۵۳- همان، ص ٩.
۵۴- حضرت بهاءالله مؤکّداً اظهار می دارد که «اِناث و ذُكور عِندَالله واحد بوده و هست». آن حضرت بر رهایی زنان از الگوهای دیرینۀ تبعیت تأکید دارد و خواهان مشارکت کامل زنان در قلمروهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی حیات مدنی است.
۵۵- حضرت بهاءالله، ادعیه حضرت محبوب، صص ٤٨-٤٩. اصل بیان به عربی: «المُشاهَدَة فی كلِّ الامورِ ببَصرِ الحَديد.»
۵۶- منتخباتی از آثار حضرت بهآءاللّه ، لجنهء نشر آثار امری بلسان فارسی و عربی، لانگنهاين - آلمان، نشر اوّل -١٤١ بديع، ص ١٤٠.
۵۷- ترجمه. `Abdu'l-Bahá, Paris Talks: Addresses given by `Abdu'l-Bahá in Paris in 1911-1912 (London: Baha' Publishing Trust, 1972), pp. 131-32.
۵۸- حضرت عبدالبهاء، خطابات حضرت عبدالبهاء (در سفر اروپا)، ج ١، ص ١٧٧.
۵۹- ترجمه. `Abdu'l-Bahá, The Promulgation of Universal Peace, p. 132.
۶۰- حضرت عبدالبهاء، منتخباتی از مکاتيب حضرت عبدالبهاء، ج ١، ص ١١١.
۶۱- حضرت بهاءالله، مجموعه‏ای از الواح جمال اقدس ابهی که بعد از کتاب اقدس نازل شده، لانگنهاين، آلمان: ۱۳۷ بديع، ص ٣٥. اصل به عربی: «اِنْ تَکُنْ ناظِراً اِلَی العَدلِ اِختَرْ لِدُونِکَ ما تَختارُهُ لِنَفسِک.»
۶۲- شوقی ربّانی، نظم جهانی بهائی، ترجمه و اقتباس هوشمند فتح اعظم، چاپ سوم، مؤسّسۀ معارف بهائی، کانادا: ۲۰۱۰، ص ١١٧.
۶۳- رفاه عالم انسانی، ص ٩.
۶۴- نقل از ظهور عدل الهى، به قلم شوقی ربّانی، ترجمه هوشمند فتح اعظم، ص ٣٣.
۶۵- حضرت بهاءالله چندین مرحله را که به ثبات دائمی روابط بین المللی منجر می شود برشمردند. در قلب بینش ایشان مجموعه ای از ساز و کارهای جدید نهادی مبتنی بر مشارکت و مشورت در میان ملت های جهان هست. نهادهای اصلی پیش بینی شده شامل قوای قانونگذار جهانی است که به طور آزاد انتخاب شده و از مرجعیت و نمایندگی واقعی برخوردار باشد، و دیگر دادگاهی بین المللی که داوری نهائی در تمام منازعات بین ملل را به عهده داشته باشد، و دیگر قوای اجرایی بین المللی که برخوردار از قدرت لازم برای اجرای تصمیمات اتخاذ شده توسط این قوای مقننه و قضائیه باشد. این مؤسسات دارای وسایلی برای تضمین و حفظ خلع سلاح عمومی با به کار بردن اصول امنیت جمعی هستند. آنها نه خودمختاری اساسی ملل را غصب می کنند و نه آن را سرکوب می نمایند. آنها آزادی شخصی و ابتکار افراد را نیز تأمین می کنند. نظام حکومتی پیشنهادی حضرت بهاءالله اهمیت تصمیم گیری در سطح تودۀ مردم را مورد تأکید قرار می دهد، اما ساز و کارهای هماهنگی و مرجعیت را که همکاری را در مقیاسی جهانی امکان¬پذیر می سازد، نیز فراهم می آورد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قسمت سوّم مقاله: //www.noghtenazar.org/node/1026

نظر خود را بنویسید