×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

حال کی گفته که بهاییّت دینه!!؟؟
1393/05/03

حال کی گفته که بهاییّت دینه!!؟؟

مقاله ای تحت عنوان «هویت سیّال دینی ما و مفهوم مشترک "نور" - مدخلی بر استحالۀ دینی ما در فراز و نشیب تاریخ» (١) در ایران وایر به چاپ رسیده که اخیراً مطالعه گردید. گرچه این مقاله بسیار دقیق و آگاهانه مفهوم مشترک "نور" را در ادیان مختلفه از نقطه نظر ملّیتی ایرانی بررسی نموده که بسیار جای تقدیر دارد ولی هدف از این نوشتار توضیح لازمی است دربارۀ مطلبی که به عنوان "نظرها" در آخر همان مقاله از شخصی بنام "نیک دل" اظهار شده. ایشان نوشته اند که:

«حال کی گفته که بهاییت دینه!!؟؟ اگر همین الان یک سر به سایت ورقا بزنید که از سایت های اصلی بهاییّت است، به صراحت اونجا گفته که الان دیگه عقل بشر کامل شده و بعد از پیامبر اسلام دیگر پیامبری نمی آید این هم عین مطلب بهایی ها: بها ءاله می گوید دوران پیامبری با پیامبر گرامی اسلام (ص) خاتمه یافته امروز دوران بلوغ نوع بشر و دوران عقل است نه پیامبری پس دیگر بعد از اسلام به نظر بهاءالله پیامبری نیست و بشر خودش باید راهش را پیدا کند و لذا بهاییّت اصلا دین نیست»

قبل از اینکه به جواب این دوست گرامی که آیا دیانت بهائی دین هست یا خیر توجه شود، نکتۀ بسیار مهمّی باید در حمایت از نویسندۀ این مقاله ذکر شود و آن این است که نویسندۀ محترم اصلا در مورد حقانیّت و عدم حقانیّت هیچ یک از ادیان ذکر شده در مقالۀ خود صحبتی به میان نمی آورد. ایشان یک دریچه ای به عنوان " نور" (۲) را به روی خواننده می گشایند که اصولاً این نکات دقیق در تطبیق ادیان مورد مطالعه قرار می گیرد و آن ظهور ادیان مختلفه در میان ملت ایران و وجه مشترک و مفاهیم آنها است که مورد بررسی قرار می دهد. بنابراین اصل، این دوست عزیز مانند تمام دیگر نامهربانان به اشتباه مسئلۀ دیگری را مطرح می نمایند که هیچ ربطی به مقاله ندارد.

بعد از این مقدمه باید اذعان داشت که چنین اظهار نظری و یا شبیه آن فقط از عدم آگاهی و اطلاع کافی نویسندۀ آن صورت می گیرد که به جوابی در زیر بدان توجّه خواهیم کرد تا مطلب برای ایشان و دیگران کمی روشن گردد.

نیک دل گرامی

اگر نگرانید که دیانت بهائی دین نیست بخوبی باید بدانید که دیانت بهائی یک دین جامع و کامل است، زیرا اوّلین نکته در جواب ادعای شما که «حال کی گفته که بهاییت دینه!!؟؟» این است که باید با یقین و اطمینان گفت هم اکنون حدود ٥ یا ٦ میلیون نفوس در تمام کرۀ زمین معتقدند که به قول شما "بهائیّت" دین است. این منحصر به تنها بهائیان نیست بلکه بسیاری از نفوس منصف مانند همین نویسندۀ اصل مقاله هم معتقدند که "بهائیّت" دین است و الّا حتّی در مقام مقایسه، آن را همطراز ادیانی مانند اسلام، مسیحیّت، زرتشتی، مانی و مزدکی به قیاس نمی گرفتند. (٣) دیانت بهائی نه تنها دین است بلکه دینی است جامع و کامل که تمام احتیاجات روحانی و حیاتی روزمرّۀ مردم امروز را برآورده می نماید. اگر غیر از این بود درعرض مدتی بسیار کوتاهی که از تأسیس آن می گذرد و در تاریخ ادیان بی سابقه است نمی توانست این تعداد نفوس را به خود جلب نماید. اگر سندی و یا مدرکی اساسی برضدّ آنچه گفته شد موجود است، هاتوا بها یا ملاء المدّعین.

تعریف دین را شما چه می دانید که اساس قضاوت خود را بر آن قرار دادید؟ اگر "توحید" است که بهائیان همگی موحّدند و این نکته ای است که آنانی که با دیانت بهائی آشنائی دارند بدان مقرّ و معترفند، حتی آنانی که با این دیانت الهی سر ستیز دارند تا حال نگفته و ننوشته اند که بهائیان به وحدانیّت خدای واحد معتقد نیستند. اگر "رسالت و نبوّت" است باز همگان آگاهند که دیانت بهائی به اصل رسالت، نبوّت و نزول وحی به نحو شایسته ای ایقان دارد. علاوه بر اعتقاد به رسالت و نزول وحی به حضرت بهاءالله معتقد به رسالت تمام انبیا و پبامبران گذشته هم هستند. به همان دلیل ذکر شده در مورد اعتقاد بهائیان به وحدانیّت حیّ قدیر، هیچ نفسی در رسالت حضرت بهآءالله مطلبی به میان نیاورده که خلاف آن را اثبات نماید. به همان دلیلی که یک شخص مسلمان، مسیحی و یا کلیمی به رسالت حضرت محّمد، حضرت عیسی مسیح و حضرت موسی معتقد است و احیاناً سعی در اثبات ایشان دارد، همان دلائل را هم می توان در مورد رسالت حضرت بهاءالله به کار گرفت، گرچه به نحو واضح و بی نظیری حضرت بهاءالله بنفسه نحوۀ نزول وحی و رسالت خویش را دقیقاً بیان فرموده اند. (۴) اگر "معاد" است باز هم این نکته صریح است که بهائیان معتقد سرسختی هستند که عالم بعدی وجود دارد. این عالم خاکی فقط محل گذر است و جای حقیقی نوع بشر، عالم بالاست. و بعد از گذر از این عالم خاکی مسؤول و جواب گوی تمام اعمال و رفتار خود می باشند.

مسألۀ اثبات وجود خدا و یا دین بودن یا دین نبودن هر دیانتی امری است گرچه امکان پذیر، ولی با عقل بسیار مشکل است که حلّ نمود. زیرا این نکته اساساً امری عقلی نیست بلکه امری است ایمانی و روحانی و شاید سروکار با قلب دارد نه تصوّرات و تفکرات عقلانی.

بقیۀ آنچه که مستقیماً به ادیان مربوط می شود، مانند کتب الهی، احکام، نماز و روز و دیگر امور دین بهائی را به همین دلائل می توان به همان روش مورد بحث و مداقّه قرارداد. این نکات ثانویه ای است که بعضی از غیر بهائیان با آن مسئله دارند.

اما نکتۀ دیگر این که نوشته شده: « یک سر به سایت ورقا بزنید که از سایت های اصلی بهاییّت است»، حضرت بهاءالله بنفسه فرمودند که دوران پبامبری با حضرت محمد خاتمه یافته. این بیان را که حضرتشان فرمودند بسیار متین و صحیح است ولی انصاف نیست که این نکته بسیار اساسی را فقط از همین وجه باریک بدان نظر انداخت. باید نظری جامع داشت، شما که سایت ورقا و مطالب درج شده آن را سند می دانید باید بقیۀ مطالبی را هم که دربارۀ دیانت بهائی در همان سایت و در جاهای دیگر نیز بیان شده بپذیرید. همان طوری که بسیاری از کلیمیان هنوز نتوانسته اند حقانیّت حضرت مسیح را بپذیرند و بسیاری از مسیحیان هم اشکال در حقانیّت رسالت حضرت محّمد، رسول اکرم دارند بسیاری از دوستا ن مسلمان نمی توانند حقانیّت رسالت بعدی را قبول نمایند. متأسفانه نکتۀ خاتمیّت یک وبای روحانی و دینی است که گریبان گیر تمام ادیان شده است. همۀ ادیان مدعی هستند که دینشان آخرین ادیان است و به هیچ وجه حاضر نیستند نظرگاه خود را بلندتر نموده و به جامعیّت دین بعدی بنگرند. لطفاً به کتاب مستطاب ایقان (٥) مراجعه فرمائید تا نقطه نظرگاه بهائیان را از حضرت بهاءالله بخوانید و بدانید همان طوری که حضرت بهاءالله، حضرت محمّد، رسول اکرم را خاتم الانبیاء محسوب فرمودند چه بیاناتی در بارۀ مسألۀ خاتمیّت می فرمایند. شما دوست عزیزی که می گویید: «بهاءاله می گوید دوران پیامبری با پیامبر گرامی اسلام (ص) خاتمه یافته» انصافاً بقیه گفته های ایشان را هم مطالعه و دقت کنید تا به جامعیّت بیان ایشان پی برید.

مجدداً اگر آنچه در سایت ورقا ملاحظه شده صحیح است باید بقیۀ آثار دیانت بهائی هم مورد قبول شما باشد؛ اگر هدف واقعاً دانستن باشد، والّا ما را کاری با جدل نیست. در همین مقوله باید گفت که صریحاً در آثار بهائی آمده است که از دور آدم تا حضرت خاتم رسل (یعنی رسالت حضرت محمّد) دوران «نبوّت» یعنی بشارت بوده و با ظهور حضرت بهاءالله دوران «تحقّق» شروع شده، لذا خاتمیّت حضرت محمّد مورد قبول است، ولی حضرتشان ختمیّت دوران نبوّت را نمودند که دورۀ بسیار مهمّی در تاریخ بشریّت بوده است. (٦) ای دوست عزیز اگر شما معتقد به آن بیان حضرت بهاءالله که در سایت ورقا ذکر شده هستید و آن را در نوشتۀ خود ذکر کردید، باید به این بیان حضرتشان هم مطمئناً معتقد باشید که می فرمایند: «ولکن این یوم غیر ایّام است؛ از ختمیّتِ خاتم، مقام این یوم ظاهر و مشهود» (٧)

بنابر این بدانید که نه تنها "بهائیّت" دین است و تمام خصائص یک آئین الهی را دارد، حضرت بهاءالله موعود کلّ امم هستند که در تمام ادیان و پیامبران گذشته از جمله حضرت محمدّ بشارت به ظهورشان داده اند و این حقیقت صدمه ای به مقام و منزلت عظیم حضرت محمّد نمی زند و حضرت بهاءالله دوران بسیار مهمی را در دورۀ بلوغ عالم انسانی افتتاح و شروع نمودند. این است تفاوت. باید کمی تفکر نمود.

مهرداد

۲/ ٥/ ١٣٩٣
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشت ها:

١- //iranwire.com/blogs/6933/5861/
۲- استنباط این نویسنده از کلمۀ "نور" در این مقاله همان راه راست و طریق نجات است که در زبان انگلیسی salvation ذکر شده.
٣- این نکته منحصراً استنباط نویسندۀ این نوشتار است که نویسندۀ مقالۀ اصلی از مؤمنین به امر بهائی نمی باشند.
۴- مراجعه کنید به لوح مبارک معروف به "رسالۀ ابن ذئب"، ص ١٧.
٥- به عنوان نمونه مراجعه کنید به صفحۀ ١١٨، کتاب مسطاب ایقان.
٦- مراجعه کنید به کتاب "نفحات ظهور"، جلد اوّل، ترجمۀ باهر فرقانی صص: ٧٧- ٧٨.
٧- مراجعه کنید به توقیع "دور بهائی" به قلم حضرت ولی امرالله، ص ١٩.

نظر خود را بنویسید