×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

وسوسه کیهون !
1385/12/06

نگاهی به اتهامات منتشر شده در روزنامه کیهان در قالب مصاحبه تخیلی با مهناز رئوفی
مصاحبه با یک نجات یافته از مسیر عدالت و انصاف
- ممکن است خودتان را معرفی بفرمائید
- بنده غضنفر- ش هستم البته اسامی مستعار زیادی دارم ولی شما میتونید در این مصاحبه منو مهناز صدا کنید.
- خوب جناب آقای مهناز اخیراً پاورقی و مصاحبه های متعددی با شما در روزنامه کیهون منتشر شده است . ممکن است در این خصوص بیشتر توضیح بدهید.
- با کمال میل. قبل از هرچیز از مسئولین روزنامه کیهان که ترتیب این مصاحبه رو با من دادند تشکر میکنم، مخصوصاً از آقای غضنفر ش. این اقدام ایشان بسیار شجاعانه بود چون همانطور که در کتابم اشاره کردم بهائیها شدیداً به سانسور اطلاعات در سطح جامعه ایران مشغولند و هرجا که من خواستم مطالبم را منتشر کنم فوراً آنرا سانسور کردند اصلاً اجازه انتشار هم ندادند. از اینترنت و فیلترینگ آنها هم نپرس که جگر همه خونه! در این مدت هم فقط با بازداشت و زندانی و مصادره و تبعید و اعدام بوده که موفق شدن مخالفین بهائیت رو سرکوب کنن و اگر فقط یه مدت دست از این فشارهاشون بردارن اونوقت همه میبینن که مردم چطور گروه گروه با بهائیها مخالفت می کنن. متاسفانه قوه قضائیه و مجریه و مقننه هم همه از بهائیها حمایت می کنن. تنها جائی که حاضر شد از من حمایت بکنه همین روزنامه کیهون بود که واقعاً، تعریف از خود نباشه، اقدامی شجاعانه و عاقلانه و مدبرانه کرد.
- شما به تیراژ بالای کتاب خودتون اشاره کردید، ممکنه در این خصوص بیشتر توضیح بدید؟
- بله! بعد از اینکه من مسلمان شدم بهائیان منو با روشهای مختلفی تحت فشار مالی قرار دادند و من مجبور شدم برای تامین مخارجم روی پای خودم بایستم. پس از تحقیقات زیادی که در خصوص انتخاب شغل کردم، متوجه شدم که در جامعه ایران مرفه ترین قشر، طبقه نویسنده و محقق هستند و برای همین منظور به نویسندگی و تحقیق رو آوردم. البته باید بگم که در این شغل از صفر شروع کردم، چون قبل از این، اصلاً اهل مطالعه و تحقیق و نویسندگی نبودم. خوشبختانه کتابهای من بقدری با استقبال بی شائبه و راستین مردم روبرو شد که از سود فروش این کتابها نه تنها توانستم مخارج خودم را تامین کنم بلکه برای اکثر خانواده های بهایی در تمام کشور ایران هم یک نسخه از اونو بطور مجانی با پست سفارشی فرستادم. حالا شما تصور بفرمائید که بیشتر از سیصد هزار بهائی فقط در ایران وجود داره و مخارج این اقدام فردی منو هم که محاسبه بکنید (با توجه به اینکه هیچکی هم کمک مالی به من نکرده) باید بتونید سر انگشتی محاسبه کنید که چقدر فروش داشته و چقدر سود کرده ام.
- به شما تبریک می گیم. در خصوص محتوای کتاب شما اشاره کردند که دارای غلطهای زیادی هست و بنظر نمی آید که کسی که اکثر دوران عمرش بهائی بوده تا این اندازه از ابتدائی ترین اطلاعات در خصوص بهائیت بی بهره باشد.
- اینها همه غلطهای چاپی بوده، ولی این مهم نیست، مهم اینست که بهائیت با وجود پوشالی بودن، دارد بسرعت در جهان پخش می شود و ما باید بعنوان مسئولین روزنامه و مسئولین نظام فکری در این باره بکنیم.
- خوب آقا مهناز، گفته اند که شما پس از چندین ماه بازداشت و زندانی شدن خود و همسرتان مسلمان شده اید، آیا بهتر نیست که این مطالب را تکذیب می کردید؟
- حالا هم تکذیب می کنم. من در زمانی که در بهائیت بودم در زندان بودم و پس از بازداشت در حقیقت آزاد شدم زیرا زندان برای من یک دانشگاه بود. من قبل از زندان بقدری در کلاسهای مختلفی که بهائیها برای ما می گذاشتند، مثل کلاس موسیقی و درس اخلاق و غیره مشغول بودم که فرصت فکر کردن نداشتم، ولی پس از بازداشت و در زندان انفرادی فرصتی برای تفکر بدست آوردم و حقیقتِ بی شائبه و راستین، مثل روز برای من روشن شد.
- شما در کتابتان نوشته اید که خودتان و شوهرتان بدون اطلاع همدیگر مسلمان شده بودید و پس از مدتی به این راز که از هم مخفی کرده بودید پی می برید. اما اکنون مدتی است که از شوهرتان هم جدا شده اید. ممکن است انگیزه خود را از این طلاق برای خوانندگان ما بیان کنید؟
- ای بابا اون کتاب داستان که همش تخیلی بوده. ( بالاغیرتاً اسم شوهرو جلوی بچه های تحریریه نبر برامون دست میگیرن . ما زن و بچه داریم . آبرومون میره)
- آخه شوهر سابقتون چیز دیگه ای میگه.
- ای بابا ! تو که هیچی حالیت نیست! اصلاً من دیگه مصاحبه نمی کنم.
آبان 1385

نظر خود را بنویسید


انتقاد!

اندیشه
ارسال شده در : 1385/12/10

من شنیده بودم که کار این سایت درست هستش! اما با دیدن این مقاله در چنین سایتی واقعا شرم مرا در بر گرفت. بر همگان قرار بود محبت کنیم و به زبان لین پاسخ گوییم نه آنکه به تمسخر و استهزاء بنگریم.
شما نیز دیگر با نگه و پیدا و ساغر و اوهام زدایی فرقی نمی کنید.

بسیار جالب بود

shayan
ارسال شده در : 1385/12/10

بسیار جالب بود