×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

بررسی و تحلیلی در بارۀ بیانات رهبر جمهوری اسلامی
1386/07/22

بررسی و تحلیلی در بارۀ بیانات رهبر جمهوری اسلامی - در دیدار با مجمع اهل بیت، 17 آگست 2007، در تاریخ 20/5/86
هرگاه به سخنها در خطبه های متعددی که از رسانه های گروهی وطنمان پخش می شود گوش می دهیم بی اختیار به یاد گفتۀ شیخ اجل سعدی در گلستانش می افتیم که می گوید: هیچیک از سخنان دلاویز متکلمان در من اثر نمی کند چه که نمی بینم در ایشان فعلی مطابق قولشان!
ماه گذشته رهبر جمهوری اسلامی آیت الله خامنه ای در دیدارش با مجمع اهل بیت خطابه ای ایراد کرد و مطالبی را عنوان نمود که از دو جهت قابل توجّه و تأمّل است: یکی آنکه بهرحال شخصیّتی که آنرا مطرح ساخت صرفنظر از حاکمیت سیاسی و مُلکی سمت زعامت مذهبی و معنوی را نیز داراست و از جهت دیگر آن گفتار شامل سه نکتۀ بسیار مهمّ و قابل توجّه بود. لذا در این نوشتۀ کوتاه به آن اشـاره می شود. مشارالیه اظهار داشت که جمهوری اسلامی به سه اصل عدالت گستری، مهرورزی و اشاعۀ علـم تأکید می ورزد و مسئولان امور باید این اصول مهمّ را سر لوحه و وجهۀ همت و اقدامات خویش قرار دهند.
بدیهی است که هر فرد منصفی که این خطابۀ غرّا را می شنود با گویندۀ آن هم آواز و همصدا شده و بی اختیار می گوید جانا سخن از زبان ما می گوئی و بدون تأمّل اهمیّت آن سه اصل اساسی را تصدیق می نماید. ولکن افسوس که پس از بررسی و نگاهی بر اوضاع و احوال حاکم بر وطنمان وهمچنین اظهارات دیگر سران کشور در موارد دیگر متوجّه شکاف و فاصلۀ عمیق بین آن آرمانهای انسانی و اخلاقی و نحوۀ رفتار و اعمالی که نسبت به عموم افراد جامعه و اقوام و اقلیت های مذهبی منجمله جامعۀ بهائی اِعمال می شود می گردد. در اینجا اجازه می خواهم نظری اجمالی به کارکرد مقامات رسمی و مذهبی در پیوند با این اصول سه گانه در مورد بهائیان بنمائیم:
1– عدالت: گرچه داستان آزارها و تبعیضات بی حدّ و حصری که بهائیان ایران در دهه های گذشته تحمّل کرده اند بسیار طولانی و غم انگیز است و در اعلامیه های متعدد جامعۀ بهائی بدان اشاره شده معهذا باز می پرسیم که آیا این با موازین عدل و انصاف مطابق است که پیروان بزرگترین اقلیت دینی که سابقۀ تاریخی 160 ساله در ایران داشته و در همۀ شهرها و قصبات مقیم و بدون مزاحمت و در کمال آرامش و امانت زندگی می کنند را از همۀ مزایای قانونی و حقوقی محروم کرد؟ مثلاً ورودشان را به مشاغل و پست های اداری و آموزشی سدّ کرد، از کسب اجازۀ کار و کسب و تأسیس شرکت تجارتی ممنوع ساخت، حقوق بازنشستگی کارمندان بهائی را قطع کرد و حتّی در پاره ای موارد آنانرا مجبور به بازپرداخت حقوق سالهای گذشته کرد، اموال و املاک و منازلشان را بدون مجوّز و صرفاً بواسطۀ بهائی بودن غصب و توقیف کرد پیراوان آن آئین را از هرگونه فعالیتهای فرهنگی و اجتماع دینی و ابراز عقائد و انتشار کتاب و نشریات خود باز داشت. از آنها گذشته صدها بهائی را از دختر جوان 17 ساله تا پیرمرد و پیرزن 80 ساله را به اتهامات واهی متهم و اعدام نمود که در میان آنها از کشاورز بی آزار و سادۀ خراسانی تا اساتید دانشگاهی نیز دیده می شوند.
مگر نه اینست که همین قانون اساسی جمهوری اسلامی عموم شهروندان این کشور را از نظر قانونی مساوی اعلان کرده است؟ اگر گفته شود (چنانکه از زبان بهائی ستیزان غالباً شنیده ایم، که این اصل تساوی تنها شامل حال پیروان و مؤمنین مسلمان و آنهم تابع مذهب شیعۀ اثنی عشری است و سائر افراد و معتقدین مذاهب دیگر علی الخصوص بهائیان از آن مستثنی هستند) پس چگونه است که دولت ایران برپای اعلامیه یا منشور جهانی حقوق بشر که اتفاقاً به همین نکته تصریح دارد که هر فرد انسانی صرفنظر از رنگ، نژاد، مذهب و باورهای ایمانی باید از حقوق و آزادیهای برابر برخوردار گردند و حرمت و کرامت انسانها باید رعایت شود صحّه گذشته است. این منشور جهانی منادی تساوی و احترام انسانها با وجود تنوع زمینه های فرهنگی و اجتماعی مردم جهان است تا آنجا که مطلعیم دولت ایران هنوز رسماً قبول این اعلامیه را تکذیب نکرده است!
یکی از مظاهر عدالت در هر جامعه احساس امنیّت شهروندان از تجاوز و تطاول مأموران است که متأسّفانه بهائیان از آن بی بهره اند. هر روز عده ای را بی جهت توقیف و حبس کرده و یا در معرض توهین و تحقیر و احیاناً ضرب و شتم قرار می گیرند و حقوق مذهبی ایشان پایمان می گردد (مثلاً اگر یک بهائی تصادف رانندگی توسط راننده بی احتیاطی کشته شود قاتل از پرداخت دیه بواسطۀ بهائی بودن مقتول معاف می شود!)
2– مقولۀ مهرپروری دومین نکته ای که مقام رهبری به حاضرین آن اجتماع گوشزد کردند مسألۀ مهرپروری و محبّت بود.
البتّه ابراز مهر و محبّت دیگر ربطی با قانون مدنی ندارد و از اخلاق و معنویات سرچشمه می گیرد. همۀ ادیان آسمانی محبّت را جوهر دین و اساس آئین خود دانسته اند مسیحیان در این مورد بسیار تـأکید می ورزند و در کتاب مقدّس حتّی خدا را محبّت می نامند. در قرآن مجید ذات الهی را با دو صفت رحمان و رحیم می ستایند و در آئین بهائی گفته می شود: محبّت نور است در هر خانه که بتابد.
و امّا از لوازم و مقتضای مهرورزی و محبّت توجّه به خویش و پیوند، دوست و همسایه و هموطن از پیر و جوان و خرد و کلان و آشنا و بیگانه است و اجتناب از آزردن و رنجاندن مردمان. در این عرصه اعتقادات و اندیشه های ایمانی دیگران نباید مانع ابراز این اصل مهر و دوستی باشد.
ولی باز با کمال تأسّف دیده می شود که پیروان دین بهائی در طی یکقرن و نیم که از آغازش گذشته و بالاخص در دوران اخیر مورد نهایت بی مهری و هتک حرمت و حتّی پرخاش و اذیّت مخالفین آن قرار گرفته اند. در کوچه و بازار به آنان ناسزا گفته می شود، بر دیوار منازلشان شعارهای زشت و تحریک آمیز نقش می گردد در بعضی محلات و ولایات بهائی را به حمام عمومی راه نمی دهند، با آنان معامله نمی کنند، شیشه های دکان و کارگاهشان را سنگباران می نمایند، کودکان و اطفال خردسال را در مدارس رسمی در حضور سائر شاگردان به باد سرزنش و تمسخر گرفته و جسم و روح آن نوباوگان معصوم را می آزارند. از زنده ها گذشته حتّی به مردگان بهائی نیز اهانت روا می دارند و گورستانهای آنانرا با بولدزر خراب و ویران و با خاک یکسان می کنند که دو نمونۀ اخیر آن در شهرستانهای یزد و نجف آباد اتّفاق افتاده است.
از طرف دیگر بعضی سایت های بنیادگران وابسته به مؤسّسۀ فرهنگی انقلاب اسلامی از قول شما فتوائی را نقل کرده است باین مضمون که همۀ پیروان فرقۀ ضالّۀ بهائیت محکوم به نجاست هستند آنها (بهائیان) نجس و دشمن دین و ایمان شما هستند. پس فرزندان عزیزم جداً از آنهــا بپرهیزید؟!
اینک با کمال ادب سؤال می شود آیا این اظهارات منتسب به شما را می توان تجلّی و انعکاس مهر و محبّت به خلق و نوع بشر بحساب آورد و آیا زمان آن نرسیده که دست از عداوت و بغض و کینه نسبت به دگراندیشان برداشت و بجای درخت دشمنی نهال دوستی نشاند که کام دل به بار آرد و آن دیگری رنج بیشمار آرد؟
3– اشاعۀ علم: تاریخ درخشان اسلام خصوصاً در مراکز علمی بغداد و آندلس گواه آنست که مسلمین در اعصار گذشته در ترویج علم و معرفت بی نهایت کوشا بوده اند و دانشمندان بنامی چون فارابی، زکریای رازی، ابن سینا و ابن رشد و ابن خلدون در رشته های مختلف علمی و فلسفی سرآمد اقران بوده اند.

یک نکتۀ بسیار مهمّ در رابطه با این موفقیت های درخشان و چشمگیر آنست که در مکاتب و معاهد اسلامی آنزمان تفاوتی بین محقق و دانشمند مسلمان و غیر مسلم قائل نبوده اند و از هر ملّت و قوم و مذهبی در فرآیند ترقّی و تعالی و پژوهشهای علمی سهیم و شریک بوده اند که از آن میان می توان موسی میمونی پزشک عالیمقام دربار ملوک آندلس، جرجیس ابن بختشوع و فرزندش از پزشکان نامدار و استاد دانشگاه جندی شاپور و بغداد که اولی یهودی و دومی مسیحی نسطوری است یاد کرد. ابن مقفع ادیب فرزانه و مترجم کتاب کلیله و دمنه نیز مذهب مانوی داشته رؤسا و رهبران مسلمان هم در بغداد و هم در اسپانیا تنها در پی کسب دانش و معرفت از هر محقق و عالم از هر کشور و مذهب بوده اند و چه بسا آثار فلاسفه و حکماء یونان و هند و ایران را در دارالعلم بغداد به عربی ترجمه کرده و در مجمع علماء از هر دانشمند فرزانه بدون ملاحظۀ دین و ایمان وی استفاده نمودند و آنانرا با فراغت و امنیت به کار تحقیق گماشتند حال باز نگاهی به کارنامۀ این چند دهه در میهن عزیزمان بیفکنیم: در اوائل انقلاب اسلامی چند صد استاد، دانشیار، استادیار و دبیر با سابقه را تنها به جرم ایمان و اعتقادشان به آئین بهائی از دانشگاهها و مؤسّسات علمی اخراج نمودند و حتّی چندتن از آنان چون دکتر علیمراد داودی استاد ممتاز فلسفه و علوم تربیتی، پروفسور دکتر منوچهر حکیم بنیان گذار و استاد کالبد شناسی طهران و دکتر فیروز سمندری (استاد و معاون دانشکدۀ پزشکی تبریز) دکتر ژینوس محمودی (استاد فیزیک و هواشناسی)، را یا اعدام و یا ترور کردند.
سالها است از ورود جوانان بهائی به دانشگاهها و تحصیلات عالیه با وجود احراز بهترین نمرات جلوگیری می شود و این قشر طالب و مشتاق علم از این موهبت بی بهره مانده اند. (اصولاً با صدور دستورالعمل شورای انقلاب فرهنگی در 1991 بنای امر بر ریشه کن کردن پایه های علمی و فرهنگی جامعۀ بهائی در داخل و در خارج، و سدّترقی و پیشرفت آنان قرار دارد. حتّی زمانیکه به همت خود بهائیان مؤسّسۀ آزاد تحصیلات عالیه برای تعلیم جوانان بنیاد گذاشه شد با یورش های مکّرر مأمورین مواجه شد و در بعضی موارد وسائل و ابزار کار مثل کامپیوتر و اسباب آزمایشگاهها ضبط و مصادره شد!
جالب اینجا است که جامعۀ بهائی ایران متجاوز از یکقرن پیش، زمانیکه تعداد مدارس انگشت شمار به به تأسیس آموزشگاهها و مدارس متعددی در طهران و سایر شهرها و حتّی قصبات این سرزمین پهن آور پرداخت از آنجمله در مدرسۀ معروف تربیت پسران و دختران هزاران دانش آموز بهائی و غیر بهائی تحصیل می کردند تا در سال 1934 با کمال تأسّف باز بواسطۀ تعصبات مذهبی مسؤولان و بامر وزارت معارف تمام مدارس بهائی در ایران تعطیل شد. ولی این ضربۀ ناگوار باعث نشد که جامعۀ بهائی از وظیفۀ مقدّس آموزش و پرورش که بر حسب تعلیمات روحانی خود بدان مکلّف بود دست بر دارد. در نیمقرن از آن تاریخ به همت و کوشش مداوم در اشاعۀ علم و صنعت کوشیده و صدها طبیب، مهندس، استاد، محقق و معلم به جامعۀ ایران تحویل داده. هم اکنون بسیاری از آنان در مراکز علمی و دانشگاهی اروپا و آمریکا به تدریس و تحقیق مشغولند و به اخذ جوائز ممتاز علمی نائل و باعث شهرت و افتخار نام ایران شده اند.
در خاتمه یکبار دیگر این حقیقت را تصریح و تأکید می نماید که جامعۀ بهائی ایران جزء لا یتجزای کلّ وطن ما می باشند و پیروان این دین همانند سائر هموطنان این سرزمین متوقع و خواستار آنند که در کنار یکدیگر با صلح و آرامش و محبّت و فارغ از کینه و بدبینی زندگی نموده و از حمایت قانونی حکومت برخوردار گردند و حقوق انسانی ایشان ملحوظ و مرعی گشته و در همۀ عرصه های مدنی، فرهنگی و اجتماعی حق مشارکت داشته باشند و امیدوارند که آرمانهای متعالی مورد بحث رهبر حکومت در خصوص بسط عدالت اجتماهی، مهرورزی و محبّت و توسعۀ علم از حیّز قول به مرحلۀ عمل نزدیک شود.
شایسته کشوری که فرمانروای آن در 2500 سال پیش حکم آزادی تمام اقوام و مذاهب را صادر کرد و منشور حقوق همۀ قشرهای جامعه را اعلان نمود، مملکتی که عدالت پادشاهش(انوشیروان عادل) چنان شهرت یافته بود که رسول اکرم وَلدُت فی زَمَن ملک عادل (در زمان پادشاه عادل بدنیا آمدم) فرمود آنست که در اوائل قرن بیست و یکم یکبار دیگرپرچم مساوات، عدالت و انصاف محبّت و انسانیت نسبت به کلّ ابناء بشر را برافرازد و نام نامی این کشور را مجدداً در جهان بلند آوازه سازد. بامید آن روز!

نظر خود را بنویسید


با تشکر

مهمان
ارسال شده در : 1387/12/3

با تشکر

زیاد نگران نباشی

مهرداد
ارسال شده در : 1386/7/30

زیاد نگران نباشید زیرا جناب خامنه ای اگر منافع اقتضا کند همین مردم به اصطلاح شیعه را هم قربانی میکند به همین علت من از دین وایمان اینها متنفرم زیرا مثلا نفت را دارند بشکه ای چندین میفروشند انگار ارث پدریشان است ومیدهند بهحزبالاه تاخون ریزی به راه بیندازد من ایرانی هم مثلا مسلمانم ازگشنگی بمیرم دیگر بهایی بودن جای خود دارد

edalat dar sayeye ensaniyat

ebrahimsarani
ارسال شده در : 1386/7/28

تمام این تبعیض ها و مذهب پرستی ها از دین اسلام و مذهب شیعه به دور است و این نا برابری ها تنها به دلیل خود پرستی و تند روی های مسئولان متاسفانه بی لیاقت کشور است.این نتیجه روی کار آمدن یک حکومت مذهبی به جای حکومت مردمیست.یک ایرانی,حتی کافر یا مشرک حق دارد از تمام امکانات این کشور به طور مساوی با سایر هم وطنان سود برده و نیازهای خود را از همان منابعی که سایرن نیازهایشان را تامین می کنند فراهم کند.توهین به هر دینی چه الهی چه غیر الهی توهین به پیروان آن دین می باشد و توهین به انسانها دور از انسانیت است.باشد که روزی را شاهد باشیم که تمام هموطنانمان در برابری زیر سقف این کشور پهناور به شادمانی زندگی کنند

حضرت بهاء الله م

Iman
ارسال شده در : 1386/7/25

حضرت بهاء الله میفرمایند :

در قول فخر عالمند و در عمل ننگ امم

جناب نعيم سلام

سيمين
ارسال شده در : 1386/7/25

جناب نعيم سلام
من هم مانند شما اين مقاله را خواندم ولي نشاني از حمله به كسي را نديدم فكر مي كنم مقاله را با دقت مطالعه نكرديد چون به نظر مي آيد اين جامعه بهائي است كه مورد حمله قرار گرفته است نه كس ديگري . من هم مانند شما دلم مي سوزد و نمي توانم ساكت بمانم و ببينم اينگونه حقيقت را وارونه جلوه بدهند. آرزو مي كنم همه عاقبت به خير شوند . والسلام علي من التبع الهدي

"سعی در اصلاح امور کنید"

مهمان
ارسال شده در : 1386/7/25

جناب آقای نعیم: به نظر می رسد شمابا فن روزنامه نگاری آشنا نیستید. برادر عزیز، اگر کسی از مصیبتی بنویسد و در نوشته اش از مسولان آن مصیبت بنویسد و آنها در مقابل اعمالشان جواب گو کند تهمت و اتهام نیست. ایا اگر بخواهیم از هولو کاست یاد کنیم نباید نامی از هیتلر ببریم. ایمان شما قابل تقدیر است اما امروز در کنار ایمان احتیاج به فنون دیگر نیز هست. مثلا وقتی می نویسند که باید "سعی در اصلاح امور کنید" ایا می توانید به طور عملی بگویید که چه باید کرد. ایا اطلاع رساتی نمونه این از این سعی نیست؟

متأسّفم

نعيم
ارسال شده در : 1386/7/25

من بسيار متأسّف هستم از اين كه مي‌بينم سايتي به نام بهاييت اين گونه به افراد حمله‌ور مي‌شود. من در مقاله‌ي ديگري هم اين مطلب را تكرار كرده بودم كه به كسي كاري نداشته باشيد. مسائل را مطرح كنيد ولي كاري به فردي نداشته باشيد. سعي در اصلاح امور كنيد. حالا آقاي رهبر حرف‌هاي به اين زيبايي زده و دستور است كه براي مسؤولان كشور در اجراي وظيفه‌شان دعا كنيم و آن‌ها را كاملاً حمايت كنيم. آيا شما با اين مقاله مسؤولان را ياري مي‌دهيد و يا در حال فرستادن موج منفي هستيد. خيلي راحت مي‌شود از كنار سايت شما گذشت و هيچ نگفت و همراه ديگران سكوت كرد. امّا من دلم مي‌سوزد. دلم مي‌خواهد بهترين باشيم. خداي ناكرده حرفي نزنيم كه در آن دنيا شرمنده‌ي حضرت عبدالبهاء شويم. من راجع به رابطه‌ي جواب دادن به حرف‌هاي اين و آن دراين سايت و مقاله‌ي دكتر داوودي به نام چرا جواب نمي‌گوييم، از مسؤولين اين سايت سؤال كردم و تا حال جوابي نشنيده‌ام. ان شاء الله كه با كمي تفكّر بتوانيم به حقيقت مطلب واصل شويم. والبهاء علي من التّبع الهدي

نادانی مرکب

soheil
ارسال شده در : 1386/7/25

این تکرار تاریخ است که عده ای در مواجهه با حقیقت ظهور دچار نادانی مرکب میشوند
واین حتی پیچیده تر از حالتی است که شخصی خود را به خواب میزند
بهائیان با قلبی قارغ از هرکونه کینه و نفرت برای هدایت افرادی که ستم بر جامعه بهائی روا میکنند دعا میکنند
زیرا ممکن است بغتتا لطف الهی شامل شود و خاتمة الحیات فاتحة الطاف گردد