×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

زندان دههء 60 و80 و...!
1387/04/01

نه نفرمان را كه عضومحفل روحاني بهائيان شهرمان بوديم به دوبند مجزاي زنان ومردان بردند. موقع ورود به بند، زندانيان سياسي ازگروه هاي توده اي ومجاهدين وچريك هاي فدائي اقليّت واكثريّت وپيكاروجاما وغيره كنجكاوانه به مهمانان جديد بند خيره شده بودند. بعضي متعجّب بودند چرا بهائيان را كه كارسياسي نكرده اند به زندان سياسي آورده اند! ازشما چه پنهان بعضي نيزبهائيان را نسبت به مشكلات خلق بي تفاوت مي دانستند وبه اين خاطرظاهراً كسرشأنشان بود كه ما درجمع مبارزين سياسي باشيم! علت آن هم اين بود كه فكرمي كردند مبارزه باظلم، فقط ازطريق احزاب وروش هاي سياسي وقهرآميزممكن است. ما هم كه خوب نه درتظاهرات انقلاب اسلامي براي سرنگوني رژيم پهلوي شركت كرده بوديم ونه قيامي مسلحانه نموده بوديم! البته معدودي نيزبودندكه يواشكي مي گفتند ازقضا بهائيان ازهمه خطرناك ترند چون معتقدند پس ازاسلام ديني جديدآمده. 

چيزي نگذشت كه دراوقات هواخوري آشنائي ها حاصل شد وحسّ مشترك زنداني بودن همه رابه هم نزديك كرد وتوّاب وغيرتوّاب ازهمهء گروه ها كم وبيش سراغ بهائيان آمدند تا ازافكارشان بيشترمطلع شوند ــ البته توّاب ها براي كسب خبروبردن آن براي مسؤولين زندان واگرشد براي توبه دادن بهائيان! اين رابطه متقابل بود وما نيزباافكارهمبنديان عزيزآشنا شديم. چيزي نگذشت كه زندانبانان نيزبا عقايد ديني ما جاسوسان امريكا وصهيونيسم (!) بيشترآشنا شدند. ازجمله كم كم آنچه دراذهان زندانيان ازمنابع ردّيه هاي بعضي مسلمين ومعدود آثاركمونيستي دربارهء اديان بابي وبهائي، معتبرومحتوم فرض شده بود زيرسؤال رفت. مثلاًيكي ازدوستان چپي كتاب بي جلد آقاي فشاهي را كه به ترتيبي وارد بند كرده بود ازجمله به بنده دادتامطالعه كنم. برايم جالب بود كه حضرت باب را به لوتروحضرت بهاءالله را به كالون تشبيه كرده بود ومعتقد بود ايشان انقلاب حضرت باب را منحرف كرده، به سازش كشانده اند! چيزي كه اسباب تعجّب بود، اطلاعات كم وناقص نويسنده بود. چه كه نه حضرت باب انقلابي به معناي كمونيستي آن بودند، ونه حضرت بهاءالله سازشكار! البته اينك عملاً روشن شده است كه نظرآسماني حضرتشان درجلوگيري ازادامهءانحراف معدودي ازبابيان به سمت تروريسم وخشونت مذهبي،نه تنها براي آنان مفيدبود، بلكه تنها راه وروش صحيح وحياتي براي سعادت حقيقي بشردردورهء جديد بلوغ اجتماعي اش محسوب مي گردد. رفع اتهام وابستگي به رژيم پهلوي وهويدا وامثال آن نيزسرگرم كننده بود!

عكس العمل زندانبانان هم جالب بود. اوّل ورودازيكي ازايشان پرسيديم قبله كجاست؟ جهت رانشان دادوفكركرد سربه راه ومؤمن ونمازخوان شده ايم! آخربه ايشان تلقين كرده بودند امربهائي حزبي سياسي است ودين نيست كه نمازوروزه داشته باشد! بعداً كه ديده بود نمازرا رو به جائي ديگربا انحراف زاويه اي حدود 10-20 درجه نسبت به مكّه مي خوانيم، متوجّه شدكه قضيه ازچه قراراست وقبله قبله اي ديگراست! بعدها ايّام 19 روزهء صيام بهائي هم به همه فهماند كه جاسوسان روزه هم مي گيرند!اما همهء اينها باعث نشده بود كه اتاق ها، بندهاي رخت داخل حياط زندان، سرويس هاي بهداشتي وحمام ودمپائي هاي ما وسايردوستان بهائيمان را ازسايرزندانيان جدانكنند! حرف "ب" با رنگ قرمزدركنارمحل هاي مزبورنشان مي دادكه متعلّق به نجس هاي بهائي است وهمبنديان بايد ازآن اجتناب كنند! عجيب آن كه همان ايام مقاله اي انتقادي دربارهء آپارتايددرآفريقاي جنوبي دريكي ازروزنامه ها چاپ شده بود كه تصويردوحمام جداازهم سياهان وسفيدها رانشان مي داد ومقاله نويس درتقبيح آن دادسخن داده بود! يكي اززندانبان ها تا چهارماه جواب سلامم رانمي داد! حرصم گرفته بود! دعا كه مي خواندم دردلم به حضرت بهاءالله مي گفتم ، آخرتا كجا "زهردهند شهددهيم؟!" چيزي نگذشت كه يك روزپاسخ سلامم راداد وفهميدم كه عشق حقيقي وخالص اگرچه آميخته با درد است ،ولي هميشه پيروز است. همين زندانبان پس ازآزادي هروقت مرا مي ديد مي بوسيد وروزي ازسردلسوزي گفت چرا ازايران نمي روي؟ اينجا نمي گذارند زندگي كني!هنوزهم سپاهي است....  

ازدوسه اتاقمان نيزبگويم كه درنوع خود جالب بود؛ ازنظرتنوع افراد كمي شبيه سازمان ملل بود! براي تنبيه بعضي افراد ديگرگروه ها، آنها را به اتاق هاي ما مي فرستادند. ازجملهء آنان تعدادي اكثريّتي، يهودي، ارمني ، توده اي و... بودند. هرروزي يك نفرمان مسؤول ادارهء امورهراتاق بود. دوستي بود وهمدردي وگذراندن ايام حبس؛  بخصوص وقتي نياز به عواطف انساني جلوه مي نمود. مثلاً هنگام فوت مادران يكي ازاكثريتي ها ويكي ازما؛ همهء زنداني ها ازگروه هاي مختلف مي آمدند اتاق نجس ها براي تسليت وهمدردي. آه كه بعضي نيزاعدام شدند وازنزدما رفتند! بعضي ازهمشهري ها وهموطنان نيزدربيرون زندان درجبههء جنگ كشته مي شدند!دوست توده اي مان پيرومريض بود. نوبتي حمامش مي برديم ونظافتش مي كرديم؛ اينجا بحث سياست وعقيده نبود! بحث عواطف بود وانسانيّت. عواطف راازما بگيرند، چه مي ماند؟!همان طور كه بعضي زندانبانان حزب اللهي پنهاني هم كه شده،مهربان بودند، دوست مجاهدي نيزبود كه خيلي مهربان بود؛ يادش به خير! اوهم اعدام شد. يادم نمي رود تنها دفعه اي را كه برخلاف ميل مسؤولين زندان درخصوص اختلاط ومؤانست بهائيان باديگران،توانستم دربازي واليبال همبازي اووبعضي همبندان سياسي شوم؛ خيلي هيجان انگيزبود؛ كاش يكي ازآبشارها بدجوري به صورتش نخورده بود!...

20 سال گذشته! احساس مي كنم سوء تفاهمات گروه هاي سياسي وغيره دربارهء بهائيان وعقايدايشان درحال برطرف شدن است. امروزمنصفين ايران عزيزهمچون آقاي عباس ميلاني ازسكوت 100 سالهء جامعهء روشنفكري ايران دربارهء حقايق ديانت بهائي وحقوق بهائيان انتقادمي كنند . قبل ازايشان نيزمعدودي چون استادناصرالدين صاحب الزماني دربارهء حقايق مزبورگفته بودند، " تاكنون هرگز به درستي ، بي طرفانه، انگيزه كاوانه و جامعه شناسانه مورد بررسي عميق قرار نگرفته است"(خط سوم،صص:380 به بعد). آه ازجدائي ها ونشناختن ها وسوءتفاهم ها كه منشأ همهء كژي ها ودشمني هاست!بي جهت نيست كه حضرت اميرفرمود" النّاسُ اَعداءُ ما جَهِلوا"!(مردم دشمن آن چيزي هستند كه آن رانمي شناسند) آيا براي ما ايرانيان راهي جزشناختن حقيقي هم وهمياري وهمكاريمان دربهبودوسعادت ايران عزيزمان باقي مانده است؟ خوشبختانه چنين امرخطيري كه ازنظربهائيان سرنوشت ايران وجهان بسته به آن است شروع شده وازجمله احزاب قديم وجديد برآمده ازملت شريف ايران دربيانيه هايي مشغول دفاع ازهموطنان بهائي خود نيزشده اند. مركزجهاني جامعهء بهائي درپيام مورخ 3جون2008(14خرداد) خود دراين خصوص چنين مي فرمايند:

 " ملاحظه فرمائيد كه چگونه گروه هاي فزاينده اي ازايرانيان عزيز با احياي سنن باستاني خود حقوق بشر رامحترم مي شمارند ومعتقدند كه دوراني كه تعصّبات جاهلانه بتواند موجب تبعيض وجدائي بين مردم گردد به سرآمده وسعادت واقعي اين ملّت را درايراني متنوّع ولي متّحد مي دانند".

عزيزان ايران ازهردسته وگروه دريافته اند كه روش مسالمت آميزبهائيان درقبال مشكلات مختلف سياسي وغيرسياسي جهان، بي تفاوتي نبوده ، بلكه بهائيان هميشه نگران ايران وبحران جهان بوده وهستند ودرراه تحقق صلح ووحدت جهانيان تحمّل حبس وشهادت ومحروميّت، وازهمهء آنها آزاردهنده تر، تحمل انواع افتراء وتهمت راكرده ومي كنند. اينك دراثراستقامت مستمر165 سالهء بهائيان براصول اساسي اعتقاداتشان،هوشمندان اين آب وخاك دريافته اند كه سازشكاري پنداشتن ِ سازگاري ايشان، سوءتفاهمي بيش نبوده است! اينك وقت آن است كه دربرابرتبليغات دروغين بعضي بي انصافان درسه دورهء قاجاريه وپهلوي وجمهوري اسلامي عليه بهائيان، فرهيختگان ونيزاحزاب وگروه هاي اين خاكِ مِهرنشان، براي رفع سوء برداشت هاي ديگرنيز،به تحقيق دربارهء واقعيّات آئين جديد يزدان ادامه دهند تا دريابند كه حقيقت آن چيست. جامعهء جهاني بهائي بيش از60 سال است كه به عنوان سازماني غيردولتي مشاوروياروياوربسياري دول وسازمان ملل وزيرمجموعه هاي آن دراموراجتماعي وصلح ورفاه وحقوق كودكان وزنان ودگرانديشان وحفظ محيط زيست وتعليم وتربيت وامثال آن بوده است. چرا چنين جامعه اي وطن دوست ومنسجم وباكفايت، به جاي آن كه درزادگاه خود نيزرسماً درخدمت هموطنان عزيزش قرارگيرد، هنوزچون دههء 60 بايد مديران وجوانانش درزندان هاي تعصّب وتنگ نظري به سربرند؟!

اول انقلاب اسلامي شعري مي خواندند كه مضمون آن اين بود كه رسم روزگاراين بوده كه مظلومين بالاخره ظالمين را شكست داده، خود برمسندامورمي نشينند. اما چندي بعدخود ظالم شده، مظلوميّتشان رافراموش مي كنند وآنچه براي خودنمي پسنديدند براي دگرانديشان مي پسندند! بندي كه دائماً درشعرمزبورتكرارمي شد اين بود كه:"بت شكن بت شد"! واقعاً تا كي اين دورباطل مظلوميّت- ظالميّت- مظلوميّت- ظالميّت-...ادامه خواهدداشت؟! آيا وقت آن نيست كه حكومت محترم ايران كه به نام اسلام عزيزمزيّن است، اين دورباطل رابشكند وهمهء فرزندان اين مرزوبوم را ازهرگروه ونژاد وآئين درسايهء حمايت خودگيرد ودگرانديشان را رحمت افزايد ونه زحمت كه رسول گرامي را ازجانب حق اين ندارسيده است " وَما اَرسَلناكَ اِلّا رَحمَة ً لِلعالَمين"

 فداي انصاف ومحبّت وانسانيّت فرزندان ايران

نظر خود را بنویسید


کجاست انصاف محبت وانسانیت

ضياءجابرى
ارسال شده در : 1387/4/14

حق باریتعالی شاْنه میفرماید:قوله العزیز
یاابن الروح اَحَبَ الاْشیاءعِندِی الانصاف....
شیرین ترین یا دوستدارترین چیز نزدخداوند
انصاف است.
که متاْسفانه درنزداهل قدرت وصاحبان مناسب یافت نمیشود.
درآخر مقال آمده بود که حضرت رسول اکرم(ص)فرموده است ( وما ارسلناک الا رحمهً للعالمین)
اگرانبیاومرسلین رحمت عالمین هستند پس این نفوس که خود را جانشینان آن ذوّات مقدسه میدانند ، وبقول معروف (الانسان خلیفةَ الرحمن علی الارض )میباشد چگونه روا میدارد که انسانی دیگررا که همنوع خود است بخاک وخون بکشد .پس خلیفه خدا بودن یعنی بجای خدابودن، یعنی اینکه مردم را بهر بهانه ای بیازارد ؟.
جغدها برباز اِستم میکنند پروبالش بیگناهی میکنند. جُرم او این است کو باز است وبس غیرخوبی جُرم یوسف چیست پس؟ نفوس مقدسه ای که میتوانندبه ایران وایران خدمت کنند بایدآواره و دربدرباشند ویا درکشورهای دیگر ماْوی گزینند وبآنها خدمت کنند. تاکی ما ایرانیها باید سر عقل بیائیم وبخودمان احترام بگذاریم ، واگر خدای نخواسته غفلتی هم ازنفسی بروز نمود او را در مدرسه تربیت ،تربیت نمائیم نه اینکه او رابه اشّد مجازات بیازاریم ویا اینکه فوراً اورا بر چوبه دار بیاویزیم ، هر انسانی حامل روح الهی است عزیز است دراو جز خدا نباید دید هرکس میخواهد باشد ،اگر توانستیم باو یاری دهیم تااوهم بتواند مثل سایرین زندگی کند . بامیدروزی که هم ایران عزیز وهم ایرانیان عزیز ومحترم در تمام تودهْ غبرا سر بلندوپرآوازه، وایران عزیز معمورترین معموره های عالم گردد. آمین یا ربالعالمین.