×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

بهائیان، لیبرالیسم، فمینیسم، و شیرین عبادی
1387/06/18

ممکن است عنوان این مقاله عجیب به نظر بیاید و خوانندگان محترم بر نویسنده خرده بگیرند و بگویند که این موارد چه ربطی به هم دارد، ولی این دقیقا مطالبی است که در سلسله حملات بی سابقه به خانم شیرین عبادی، توسط یکی از پژوهشگران خلق الساعه مطرح شده است . جناب آقایی به نام لطفی ، در مقاله شان که در فارس نیوز منتشر شده است ، آسمان و ریسمان را به هم می بافند تا ثابت نمایند که پذیرش وکالت هفت نفر بهائی در بند توسط خانم شیرین عبادی کاری اشتباه است. استدلال ایشان چنانست که انگار پذیرش وکالت چند نفر بهائی اقدامیست مشابه کشف حجاب توسط قره العین قزوینی ، که ارکان دین مبین سید المرسلین از آن به لرزه در آمده و خطر عظیم اسلام و مسلمین را تهدید می کند.

در مورد پذیرش این وکالت، توسط خود سرکار خانم عبادی قبلا توضیحات کافی در رسانه ها به اطلاع مردم رسیده است و نیاز به تفصیل ندارد. ماجرا از این قرار است که خانواده های این زندانیان به دفتر کانون مدافعان حقوق بشر مراجعه نمودند و تقاضای وکیل کردند و اعضاء کانون نیز سه نفر وکیل به این زندانیان معرفی کردند که یکی از آنان سرکار خانم شیرین عبادی است. اینکه قبول این وکالت ناگهان جنجالی رسانه ای را بر علیه خانم عبادی بر پا می کند برای هر ناظر بی طرفی جای سوال و تامل دارد. اما آنچه در این هنگامه ضروریست به اطلاع هموطنان عزیز برسد مطالب مخدوش و در هم و برهمی است که نویسنده مقاله، آقای لطفی مطرح نموده اند و گمان کرده اند که با آوردن چند اسم لاتین و چند اصطلاح که خود نیز از آن سر در نمی آورند، به ناگاه جنبش روشنفکری ایران بر بهائیان غضب می کند و از پی گیری ستم یکصد و شصت ساله بر این جامعه بی پناه منصرف می شود.

نویسنده محترم مقاله تصور فرموده اند که تنها جنبشهایی که در پی کسب حقوق از دست رفته زنان در جهان هستند ، فمینیست ها می باشند . پس چنین استدلال می کنند که زرین تاج (طاهره قره العین قزوینی) فمینیست نبود و چون فمینیست نبود پس به دنبال آزادی و کسب حقوق زنان نبود و چون او چنین نبود پی سایر بهائیان نیز چنین نیستند و لذا روشنفکران ایرانی مانند خانم عبادی باید دست از حمایت بهائیان بردارند. این استدلال از پایه اشتباه است. جنبشهای فمینیستی حرکتهائی هستند که در طیفهای مختلف ، از معتدل تا افراطی، در پی نقد گفتمان مرد سالارانه در جوامع کنونی می باشند و در ایران نیز چند گاهی است که فعالیتهای این چنین جنبشهائی در جامعه ایرانی آغاز شده است. ولی نه آنها چنین ادعایی دارند و نه تاریخ چنین می گوید، که سیر تحول و رشد و بهبودی وضعیت زن ایرانی در طول سالیان اخیر تنها مدیون جنبشهای فمینیستی بوده است. حرکتها و اقدامات ریشه دار و گسترده ای در ایران معاصر صورت گرفته است تا زن ایرانی را که در گوشه خانه محبوس بود و حق سواد آموزی و درس خواندن نداشت ( تا چه رسد به رای دادن و حضور در صحنه جامعه ) متحول نماید و به پایه و موقعیت کنونی برساند. طاهره قره العین اولین زن ایرانی بود که بر طبق عقاید مترقی خود در زمان محمد شاه قاجار، در کنفرانس عظیم بدشت در مقابل گروه عظیمی از علما و دانشمندان آن زمان بدون حجاب ظاهر شد و ختم شریعت اسلام و آغاز دوره جدیدی در تاریخ ایران را به آنان گوشزد نمود. اما کار به اینجا ختم نشد و پس از آن بهائیان در حرکتی مستمر و پی گیر و خود جوش ، از بطن جامعه ایرانی سر برآوردند و مبانی آزادی زنان را گام به گام و قدم به قدم بنیان گذاری کردند. اولین مانع بر سر راه آنان بیسوادی خیل کثیر زنان در آن دوره بود . بهائیان در هر شهر و روستائی که جمعیتی به هم رساندند ، بنیان مدارس دخترانه را پی ریزی کردند. در این راه کتک خوردنها و تکفیر شدن ها و قتل و کشتار از سوی متعصبین مذهبی جزو بدیهی ترین عواقبی بود که برای تاسیس یک مدرسه دخترانه در ایران آن روزگار باید به جان خریده میشد. گروه عظیمی از زنان و مردان بهائی در طول سالیان دراز این رنج و زحمت را تحمل کردند و سد بی سوادی زنان را شکستند. برای آنان علم اندوزی زنان، تقلیدی از کشورهای اروپائی نبود تا با چوب چماق از میدان بدر روند و میدان را برای متعصبین مذهبی خالی بگذارند. آنان به حکم وجدانشان و بر طبق هدایت بهاءالله باور داشتند که تربیت زنان از تربیت مردان ضروری تر است و در انتخاب امکانات برای تربیت فرزندان باید اولویت را به دختران داد زیرا آنان در بزرگسالی مادران نسل جدید خواهند شد، و مادران باسواد ، فرزندانی آگاه و دانشمند تحویل جامعه خواهند داد. زمانی که تنها مدرسه دخترانه در تهران ، مدرسه ای متعلق به آمریکائیها بود، بهائیان در گوشه و کنار کشور ایران و در خود تهران دست بکار تاسیس اولین مدارس دخترانه شدند.

دومین گامی که بهائیان در زمینه ترقی زنان در کشور ایران برداشتند ، مشارکت دادن زنان در امور اجتماعی بود. جامعه بهائی جامعه ای دینی است که طبقه روحانی و کشیش و آخوند در آن وجود ندارد . این جامعه برای اداره امور خود هر ساله نه نفر را از بین کلیه افراد جامعه انتخاب می نماید و این نه نفر به مدت یک سال عهده دار امور جامعه بهائی در هر شهر و روستا هستند. در جامعه ایرانی آن زمان ، که حکم حجاب زنان را از هرگونه مشارکت اجتماعی محروم نموده بود ( دقت فرمائید که حجاب در آن زمان به مفهوم اصیل آن که طالبان در افغانستان برقرار کردند وجود داشت) بهائیان قدم به قدم زنان خود را در این فعالیتت اجتماعی مشارکت دارند. در اولین قدم زنان بهائی اجازه یافتند که در انتخابات این شوراهای محلی مشارکت کنند و در مرحله بعد خود نیز در این شورا ها انتخاب شدند و مسئولیت هدایت و رهبری جوامع خود را بر عهده گرفتند. این اتفاق در شهر ها و روستاهای ایران زمانی بوقوع پیوست که مشارکت زنان در امور اجتماعی در ایران نمایشی بی هویت و تقلیدی کورکورانه از غرب شمرده می شد.

بلی جنبش بهائیان در زمینه مشارکت وبرابری زنان در امور اجتماعی بسیار قبل از جنبشهای فمینیستی کنونی در جامعه ایرانی به حرکت در آمد. زنان بهائی در هر شهر و روستا به منادیان و پیش آهنگان آزادی و برابری و رهائی زنان تبدیل شدند. آنان آغاز گر حرکتی بودند که در آن زن ایرانی ، در عین حفظ هویت و نجابت و تقوی و عصمت خویش ، دوشادوش مردان در راه تحول و باز سازی جامعه ایرانی تلاش می نمود. این جنبشی فمینیستی نیست ولی اگر مورد توجه روشنفکران ایرانی قرار گیرد به لحاظ ملی بسیار افتخار آمیزتر از جنبشهای فمینیستی کنونی است که از غرب سر برآورده اند.اکنون نیز مردان و زنان بهائی در همه سطوح جامعه ایرانی در مسیر ترویج اصل مهم برابری زن و مرد تلاش می کنند و هر حرکت و تلاشی در این مسیر را به حکم وجدان و باور خود می ستایند و تشویق و حمایت می نمایند.

اما مورد بعدی که آقای لطفی در مقاله خود به آن اشاره کرده اند، مسئله تفاوتهای لیبرالیسم با سیستم اداره امور جامعه بهائی است. استدلال ضعیف ایشان چنین است که چون بهائیان جهت اداره امور جامعه خود صد در صد از روش لیبرالیسم غربی و دموکراسی آمریکائی پیروی نمی کند پس فرقه ای مرموز و خطرناک هستند و روشنفکران ایرانی باید از حمایت آنان خود داری کنند و در این مسیر خانم عبادی باید قبل از همه از قبول وکالت آنها صرف نظر کند و این توطئه خنثی شود. باید خدمت آقای لطفی عرض نمود که در مورد نظام اداره جامعه، بهائیان با دو رویکرد مواجه هستند . یکی رویکرد ایشان نسبت به حکومتی است که در کشور متبوع آنان حاکم است و دیگر رویکردی است که آنان در درون جامعه دینی خود برای اداره امور اجتماعی خود دارند. در رویکرد آنان نسبت به حکومت ، آنان بر طبق عقاید خود مطیع هر حکومت عادله هستند و هیچ سیستم حکومتی را بر سیستم دیگر ترجیح نمی دهند. عملکرد سی ساله بهائیان در جمهوری اسلامی نشان داده است که از آغاز تشکیل این نوع حکومت در ایران، بهائیان از جمله صادق ترین و وظیفه شناس ترین شهروندان به شمار آمده اند و با وجود آنکه بسیاری از حقوق شهر وندی آنان در این سیستم حکومتی نادیده گرفته شده است ، با آرامش و بر طبق قانون یکایک آنان را مطالبه کرده اند و در این مسیر هرگز به خشونت و رفتارهای غیر قانونی متوسل نشده اند.

اما رویکرد بهائیان نسبت به اداره امور جامعه خود، امری متفاوت میباشد. همانگونه که ذکر شد در جامعه بهائی طبقه ای بعنوان روحانی و کشیش و آخوند وجود ندارد و همه بهائیان از لحاظ مقام و رتبه در یک رده محسوب می گردند. لذا برای اداره امور جامعه در سطح محلی هر ساله انتخاباتی در هر شهر و روستا برگزار می گردد و نه نفر به مدت یکسال برای اداره امور جامعه انتخاب می گردند. این روش تا حد زیادی شبیه سیستم دموکراسی است اما تفاوتهائی نیز با دموکراسی غربی وجود دارد . فی المثل بهائیان هیچگاه خود و یا کس دیگری را کاندید نمی کنند و این امر را مخالف روحیه فروتنی و خضوع که از صفات یک فرد مومن است می شمارند. بهائیان هیچگاه سعی نمی کند که از آراء دیگران اطلاع یابند و یا بر آراء آنان تاثیر بگذارند . آنان می کوشند تا انتخابات در جوی سرشار از احترام و آرامش و توجه به اصول روحانی صداقت و امانت و درستی انجام پذیرد. شاید باور نکنید ولی بیش از هفتاد سال پیش بهائیان در شهر ها و روستاهای مختلف ایران همین رویه را برای اداره امور جامعه خود بکار می گرفتند و زنان و مردان بهائی در این انتخابات مشارکت می نمودند. بحث تفاوتهای اداره جامعه بهائی بحث مفصلی است که متفکرین بهائی و غیر بهائی در مورد آن کتابها و مقالات مفصلی نوشته اند و آقای لطفی به بعضی از آنها اشاره ای سرسری نموده و تصور کرده است که این بحثها می تواند ریشه جامعه بهائی را از انتها بخشکاند.

امید افرادی که آقای لطفی را وادار کرده اند اینچنین مطالبی را با عجله سرهم کند آن بوده است تا جامعه بهائی را فرقه ای مخفی و جماعتی درویش مسلک و عجیب و غریب معرفی کنند و به این طریق روشنفکران ایرانی که در اثر افراط گریهای مذهبیون در سالهای اخیر بکلی دین زده شده اند ، از حمایت بهائیان در کسب حقوق اولیه انسانی خود دست بردارند. ایشان شاید برایشان عجیب باشد ولی روشنفکران ما گروهی هستند که هیچ ادعائی را به سادگی نمی پذیرند و در هر موردی تحقیق و تفحص می کنند. روشنفکران ایرانی زمانی دراز در مورد جامعه بهائیان ایرانی سکوت کرده اند ولی زمان آن رسیده است که این سکوت شکسته شود . این اتفاق افتاده است چه آقای لطفی و آمرین ایشان خوشحال شوند و چه نشوند.

نشر در سایت ایران گلوبال

نظر خود را بنویسید