×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

تعصب، آفت دین
1387/12/21

گویا هر چیز خوبی در این دنیا آفتی دارد؛ و هر چه بهتر باشد آفتهایش بیشتر و خطرناکتر است. می گویند بادمجان بم آفت ندارد. نمی دانم راست می گویند یا نه. به هر حال این اصطلاح یعنی اینکه چیزی به قدری زمخت است که آسیبی به آن نمی رسد. اما اگر لطیف باشد در معرض آسیبهای گوناگون قرار می گیرد.

حالا، من فکر می کنم این نکته که دین اینقدر در روزگار ما آفت زده است به همین دلیل است که چیز خوبی است، لطیف است، زیباست، دوست داشتنی است. باید هوایش را داشت. نمی شود بگذاریم به حال خودش بماند تا هر بلایی سرش بیاید. اگر گذاشتیم، به چیزی زشت و فاسد تبدیل می شود، مثل گل پوسیده، میوهء گندیده.

بزرگترین آفت دین به نظر من تعصب است. وقتی آن را شناختی، دیدی چقدر لطیف و زیباست، به حقایق عالی آن پی بردی، دلت برایش تپید، به آن وابسته شدی، آن را بیش از خودت دوست داشتی، دنیا در برابرش برایت هیچ شد (که همهء اینها عالیست و به زندگی معنا می دهد)، آن وقت در معرض این خطر قرار می گیری که دیگران را که مثل تو فکر نمی کنند و مثل تو احساس نمی کنند تحقیر کنی؛ به خودت بگویی چقدر نادانند، چقدر ناپاکند، چقدر خودخواهند، چقدر کوردلند که این زیبایی و لطافت و حقیقت را نمی بینند؛ از آنها ناامید شوی، عصبانی شوی، متنفر شوی؛ علاقهء آنان را به دینی دیگر توهین و تحقیر دین خودت بدانی. این تعصب می تواند درجات مختلف و نتایج گوناگون داشته باشد: گاهی فقط تعجب و ناباوری است، گاهی در حد برتر دیدن خود و ترحم بر دیگران باقی می ماند، گاهی به دشمنی و نفرت و تبعیض بدل می شود، اما به هر حال همیشه چیز بدی است.

اما کمی فکر کنیم، چرا باید شدت علاقه به دین به تعصب بدل شود؟ آیا اگر ما به کسی علاقه داریم، اصرار داریم که دیگران هم به او علاقه داشته باشند؟ آیا اگر گلی، کتابی، میوه ای، غذایی را دوست داریم اصرار داریم بقیه هم دوستش داشته باشند؟ نه، ممکن است تعجب کنیم که چرا دوستش ندارند- می گوییم مگر می شود کسی قرمه سبزی دوست نداشته باشد، از گل سرخ خوشش نیاید- اما این باعث دشمنی نمی شود. چرا باید در مورد دین چنین باشد؟
به نظر من، همین نکته نشان می دهد که تعصب، مخصوصاً به معنای نفرت و دشمنی نسبت به کسانی که به دین ما معتقد نیستند، نه ناشی از شدت علاقه به دین، بلکه ناشی از خودخواهی و منفعت طلبی است. اگر خودخواه نباشیم فکر نمی کنیم که فقط اعتقاد و ایمان ماست که درست است، تعجب نمی کنیم که دیگران اعتقاد و ایمان دیگری داشته باشند، آنان را تحقیر نمی کنیم و از آنان متنفر نمی شویم. وای که منفعت طلبی هم به این خودخواهی افزوده شود. وقتی دین با قدرت و ثروت و مقام همراه شد، وقتی اهل ادیان برای کسب قدرت و ثروت و مقام به رقابت برخاستند، دیگر از دینشان چیزی باقی نمی ماند. آن گل لطیف می پوسد و متعفن می شود، چنانکه می بینیم امروز بوی تعفن آن جهان را پر کرده است.

هریک از ما گلی زیبا و خوشبو در دست داریم. زیبایی و عطر این گلها می تواند جهان را به بهشت تبدیل کند. نگذاریم گلهامان بپوسند.

نظر خود را بنویسید