×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

بررسی اصل ازادی بیان در قران مجید
1388/06/22

قران کریم، ارزش فراوانی برای ازادی بیان، قائل شده است. بسیاری از ایات این سفر مبارک، به تلویح و یا تصریح به این امر اشاره دارد. قاون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز، ازادی بیان را محترم و قانونی و مجاز می داند. نوشتار زیر،تحقیقی است مستند و مستدل که با بررسی ایات قرانی و مفاد قانون اساسی،اثبات می نماید که ازادی بیان، از حقوق مصرح، مسلم و شرعی ایرانیان است.

بررسی اصل ازادی بیان در قران مجید

1-در سوره مائده آیه 105 میفرماید: " يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ لاَ يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿105﴾" (اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد به خودتان بپردازيد هر گاه شما هدايت‏يافتيد آن كس كه گمراه شده است به شما زيانى نمى‏رساند بازگشت همه شما به سوى خداست پس شما را از آنچه انجام مى‏داديد آگاه خواهد كرد (105))

ضررگمراهی موقعی است که شخص گمراه گمراهی اش را ظاهر نماید وعقایدفاسدش را تبلیغ کند والا اگر گمراهی در درونش بماند وهیچ نشانی از آن درکلام او واعمال او بظهور نرسد پدیده ضرر که قرآن در این آیه از آن سخن به میان آورده محقق نخواهد شد.بنابراین آنچه برای جامعه اسلامی بی ضرر تلقی شده وخالی از اشکال دانسته شده فقط عقیده نیست بلکه بیان عقاید کفر آمیز هم بی ضرر تلقی شده است.

در حقیقت انچه از اعتقادات کفر امیزکه دین داران را به وحشت انداخته وبه تصور گمراه شدن مردمان ازاشاعه ان جلوگیری میکنند قران در این آیه امر به ازاد بودن ان فرموده .

2-سوره غافر آیه 28 میفرماید:" وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءكُم بِالْبَيِّنَاتِ مِن رَّبِّكُمْ وَإِن يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِن يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُم بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ " (و مردى مؤمن از خاندان فرعون كه ايمان خود را نهان مى‏داشت گفت آيا مردى را مى‏كشيد كه مى‏گويد پروردگار من خداست و مسلما براى شما از جانب پروردگارتان دلايل آشكارى آورده و اگر دروغگو باشد دروغش به زيان خود اوست وبه شما زیانی نخواهد رساند و اگر راستگو باشد برخى از آنچه به شما وعده مى‏دهد به شما خواهد رسيد چرا كه خدا كسى را كه افراط كار دروغزن باشد هدايت نمى‏كند )جمله" أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا " استفهام توبیخی است یعنی این عمل شما صحیح نیست و این برخوردشمابا کسی که دعوی پیامبری کرده برخورد مطلوبی نمیباشد .عملی را که مومن ال فرعون مذموم دانسته برخورد وجلوگیری از آزادی بیان است البته بیانی در حداعلای مضرت ممکنه یعنی اینکه شخصی خودرا به دروغ ازجانب خدا بداند وبخواهد مردم را گمراه کند امر فرموده که اورا آزاد بگذارید.درست است که حضرت موسی از جانب خدا بود وکسی نمیتواند بگوید دفاع از موسی پیامبر خدا چیزی را ثابت نمی کند ولی به سیاق آیه باید توجه کرد که فرض را بر این گرفته که او دروغ بگوید وخود را به دروغ بجای یک پیامبر جازند دراینصورت با فرض این موضوع حکمی داده ودلیلی آورده که شامل همه گمراهانی هم که قصد گمراهی مردمان را با بیان وتبلیغ خود دارند میشود چون به صورت عام اجازه داده وفرموده اورا رها کنید چه راست بگوید که ازطرف خداست وچه از طرف خدا نباشد وبه دروغ بخواهد شما را گمراه کند

کدام ترویج افکار باطل وتشتیت اذهان را در اعتقادات فرا تر ازاین می توان نشان داد که شخصی به دروغ خود را از جانب خدا بداند وبخواهد مردم را از دین خدا منحرف کند قرآن درچنین وضعیتی وبا فرض چنین مضرتی بنیادین میفرماید دروغ او ضررش به خودش راجع است وبه شما دینداران ضرری نمیرساند پس باو کاری نداشته باشید.

3-سوره زمر آیه 18 میفرماید:" الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ " ( آنان که به هرسخنی گوش فرامى‏دهند و بهترين آن را پيروى مى‏كنند اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمندان ) درتفسیرهای معتبر اسلامی آمده که مقصود از گفتار در این آیه گفتار عام است وشامل همه نوع گفتاری میشود حتی در مجمع البیان در ذیل همین آیه از قول اکثر مفسرین نقل کرده که این آیه شامل گفتار کفاری هم که اسلام در صدد نا بودی آنها است می شود یعنی گفتار آنها را هم بشنوید.

چون در آیه مبارکه کلمه استماع بکار رفته استماع قول وقتی است که عقایدانسانها ابراز و اظهار شود وبیان گردد زیرا اگرابراز عقیده جایز نباشد وفقط عقیده ازاد باشد ، در این صورت نه عنصر قول ونه عنصر استماع محقق نمیشود. وعمل به آیه مبارکه مقدور نخواهد بود

4-سوره نحل آیه 125 میفرماید : " ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ " ( با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به (شيوه‏اى) كه نيكوتر است مجادله نماى در حقيقت پروردگار تو به (حال) كسى كه از راه او منحرف شده داناتر و او به (حال) راه‏يافتگان (نيز) داناتر است ))

جدال به احسن مسلما همراه با گفتگو و آزادی بیان صورت می گیرد وجدال با عقیده مفهومی ندارد.

جدال بیانی دوطرفه است ودر زمانی محقق میشود که طرف مقابل که معمولا مشرک وکافر است در نهایت ازادی هر انچه مایل است بیان کند در این مقام دیگر محدود بودن به اینکه نباید بیان عقیده اش موجب تشتیت افکار شود مفهومی ندارد بنابر این وقتی جدال از نظر قرآن جایز قلمدادشد لوازم آن که ازادی بیان تا سر حد نیاز اثبات استدلال خصم است جایز خواهد بود
دلائل جواز ابراز عقیده از نظر قانون:

1-عقیده و ابراز عقیده حکم لازم و ملزوم را دارند مثل حرارت و آتش که بدون حرارت اصولا آتشی نیست عقیده هم بدون ابراز تحققی ندارد و عقیده بحساب نمی آید ظهوری در عالم ندارد تا بخواهد منشاء قانون ویا موضوع حکم شود ویا نیاز به مطرح شدن در مجلس ووضع قانونی برای آن باشد، وضع قانون برای موضوعاتی که در این عالم ظهوری ندارد عبث است وچون قانون عبث در جمهوری اسلامی وضع نشده پس عقیده هم همراه با لازمه آن مد نظر بوده واز طرفی حکم به جواز ملزوم حکم به جواز لازم هم هست .تفسیر قانون بنحوی که منجر به تفکیک لازم از ملزوم شود تفسیر انحرافی است. زیرا این امر قانون را بصورتی تحریف میکند که وجود وعدمش علی السویه شود واین برداشتی نادرست از قانون خواهد بود .

قانون برای مواردی وضع میشود که بتوان به اجرا گذاشت در حالیکه اگر عقیده را از ابراز منفک کنیم هیچ دادستانی نمیتواند بر علیه متهم قراری صادر نماید زیرا این اتهام قابل اثبات نیست چون اثبات اتهام یا به اقرار است یا به شهادت شهود که در هر صورت مستلزم ابراز است بنا بر این، عقیده بدون ابراز قابل پیگیرد وطرح در پرونده نیست و نیازی به وضع قانون ندارد.

2-دراصل14 قانون اساسی آمده است:

به حکم آیه شریفه" لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین ولم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم وتقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین " دولت جمهوری اسلامی ایران ومسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه وقسط وعدل اسلامی عمل نمایند وحقوق انسانی آنان را رعایت کنند این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد اسلام وجمهوری اسلامی ایران توطئه واقدام نکنند .

دراین اصل 14 قانون اساسی که حکم به محبت با خلق وبرخورد انسانی با همه جوامع غیر مسلمان شده استثنائی وجود دارد که هم در قران صورت گرفته وهم در این اصل . اما محدوده این استثنا در قران با انچه در اصل 14 قانون اساسی است فرق دارد در اصل 14 انچه توطئه باشد بطور مطلق استثنا شده اما در قران فقط دو گروه بطور مشخص وواضح استثنا شدند لا غیر 1- انان که در حال مقاتله با لشکر اسلامند 2- انان که مسلمانان را از شهر اخراج کردند. وچون این قانون باستناد آیه شریفه قرآن وضع شده باید مورد استثناء در آن با آیه قرآن منطبق باشد لذا اطلاق توطئه ای که در اصل 14 آمده توسط دو موردی که قران تعیین کرده مقید میشود ونتیجتا غیر از گروههائی که با نظام اسلامی در حال جنگ هستند و یا دولتهایی که مسلمانان را از خاک خود اخراج کرده اند ،سایر انسانها و جوامع بدون استثنا بصورت یکسان همگی مشمول حکم قرآن یعنی آزادی بیان ،احترام ومحبت و هر آنچه جمهوری اسلامی خود را موظف به انجام آن دانسته میشود . بنابر این جلوگیری از بیان و در اختناق قرار دادن آنها که قطعا با محبت وتساوی سازگار نیست مخالف حکم قرآن واصل 14 قانون اساسی است.

3-در ابتدای رساله های علمیه در اولین مساله فقها تقلید را محدود به فروع دین نموده اند وهمگی فتوا داده اند که در مورد اصول دین همه باید خودشان تحقیق کنند وتقلید در اصول دین جایز نیست .

تحقیق در هر مقوله ای از اصول دین لازمه اش سیر و سیاحت وگرفتن اطلاعات و استماع عقاید وسخنان مخالف وموافق است . اصول دین ومذهب که شامل توحید ونبوت وعدل و امامت ومعاد است مخالفین این اصول مشرکان و کفار وتضعیف کنندگان عقاید اسلامی وشیعی هستند که بدون مطالعه کتب آنان شنیدن دعاوی واظهاراتشان واحیانا بحث وگفتگو وسئوال وجواب که مستلزم آزادی ابراز عقاید آنان است، میسر نیست و لازمه این امر ازادی ابراز عقائد آنان بطور وسیع تا جائی که انسان بتواند به تحقیق صحیحی دست یابد خواهد بود پس اموری که مبنای تحقیق که امری واجب است قرار دارد خود واجب است وجرم تلقی نمیشود چون مقدمه واجب هم ،خود واجب است .

4-بر مبنای حکم ولایت فقیه حضرت امام خمینی که در سخنرانی تاریخی بهشت زهرا در بدو ورود به ایران ایراد فرمودند مشروعیت هر حکومت ونظامی مبتنی بر رای مردمی است که در زمان همان حکومت ونظام هستند و فرمود مردمان زمان قبل هیچ حقی جهت تعیین تکلیف برای این زمان ندارند بنابر این شهروندان این مملکت حق دارند نسبت به نظام دینی زمان خودشان تصمیم گیری کنند وتصمیم گیری صحیح نیاز به شنیدن بیانات مخالف وموافق دارد بطوریکه همگان اجازه داشته باشند عقاید خودرا چه در موافقت و چه در مخالفت ابراز دارند که این امر ثابت می کند عقیده وابراز آن هر دو تا جائی که نیاز تصمیم گیری را برآورد تواما جایز است وقابل تفکیک نیست.

5-میتوان به استناد به این واقعیت که ایران از امضا کنندگان معاهده بین المللی در مورد آزادی بیان است عمل به این تعهد را واجب دانست با این توضیح که از نظر شرعی عمل به معاهده ای که دولت اسلامی با دول سایره یا جوامع ملل می بندد امری واجب والزامی است از این رو آزادی بیان برای همه شهروندان ایرانی بر طبق این معاهدات بایداز نظر شرعی لازم الاجرا تلقی شود بر طبق این معاهدات هرکس با هر مذهب ومرام ازاد است که عقیده خود را بیان وترویج نماید در قرآن کریم اهتمام شدیدی به عهد وپیمان داده شده ایات زیر اهمیتی که قران به عمل به عهد وپیمانی که جوامع با یکدیگر می بندند داده وزشتی تخطی از آن را روشن میسازد "

یا ایهالذین امنو اوفو بالعقود " (آیه1سوره مائده:)

ای کسانیکه ایمان آورده اید به عهدو پیمانی که با خدا وخلق خدا بستید وفاکنید. )
لیس البر ان تولو وجوهکم قبل المشرق والمغرب ولکن البر من امن بالله والیوم الاخر .....والموفون بعهدهم اذا عاهدوا .... ( بقره 170 )

خوبی این نیست که تنها رویتان را به طرف مشق ومغرب ( در نماز ) بچرخانید بلکه انسان نیک کسی است که به خداوروز جزا ایمان داشته و.......ووقتی پیمانی بست به آن وفا کند.

ان شر الدواب عندالله الذین کفرو ا فهم لا یومنون الذین عاهدت منهم ثم ینقضون عهدهم فی کل مرة و هم لا یتقون ....... (انفال 57 )
بد ترین موجودات کافرانی هستند که ایمان نمی اورند انانکه وقتی با انها عهدی می بندی پایبند به عهدشان نیستند

دیدگاه برخی از علمای تراز اول اسلامی در باره آزادی ابراز عقیده حتی تبلیغ و استدلال در مورد آن عقا ئد:

منتخباتی از کتاب آینده انقلاب اسلامی ایران ،تالیف استاد مرتضی مطهری

"....من هم می آیم سر کلاس مینشینم دانشجوبان هم باشند تو حرف هایت را بزن من هم حرف هایم را میزنم (آزادی فکر معنایش این است )تو بگو من هم میگویم تو بنویس من هم بنویسم تو فکر خودت را ابراز من من هم ابراز میکنم" .(ص 41-42)
استاد مطهری در ادامه مینویسد :"شما در کجای تاریخ عالم دیده اید که ...به غیر مذهبی ها آن اندازه آزادی بدهند که بیایند در مدینه در مسجد پیغمبر و در مکه در مسجدالحرام بنشینند و آزادانه اصول دین را انکار کنند فردی برود در مسجد مدینه بنشیند و خدا را انکار کند ، درباره خدا بحث کند و بگوید من خدا را قبول ندارم دیگری بیاید در مسجدالحرام بنشیند و حج را مسخره کند و بگوید من این عمل را قبول ندارم، من خدا را قبول ندارم ، پیغمبر را قبول ندارم ولی در تاریخ اسلام ما اینها را می بینیم و به دلیل همین آزادی ها بود که اسلام توانست باقی بماند ، اگر در صدر اسلام تا کسی می آمد در مدینه میگفت من خدا را قبول ندارم میگفتند بزنید بکشید امروز اسلامی وجود نداشت . اسلام به این دلیل باقی مانده که با شجاعت و صراحت با افکار مختلف مواجه شد." (ص46-47)

در ادامه آن کتاب آمده است : "عیون اخبارالرضا را ببینید.مأمون مردی بود که خودش عالم بود و به مباحثات دینی و مذهبی عشق می ورزید و گروههای مختلف از مو منین ، مسیحیها ،یهودیها و،صائبی ها (ستاره پرست ها) که در آن زمانها بودند و مجوسیها و زردشتیها ومسلمان ها (شیعه و سنی ها )را در یک تالار بزرگ جمع می کرد و بعد میگفت اینجا هر کسی آزاد است عقیده خودش را بیان کند در کتاب ها ببینید اینها چگونه آزادانه عقاید خودشان را گفتند حتی تعبیرات اهانت آمیز به پیغمبر و اسلام دادند و حضرت رضا خودشان در آنجا شرکت می کردند.در مجلسی که حضرت رضا شرکت کردند ببینید یهودی به حضرت رضا چه می گوید؟! مسیحی چه می گوید ؟! زردشتی چه میگوید و مادی مسلک چه می گوید؟! حرف هایشان را می گفتند و ضبط شده و اینطور بوده که اسلام باقی مانده ، در آینده هم اسلام فقط با مواجهه سریع و شجاعانه با عقاید و افکار مختلف و متناقض با اسلام می تواند به حیات خودش ادامه دهد". (48 ص)

سپس در جای جای کتابشان اندرزها وتوصیه هایی به مسلمین وبالاخص به جوانان عزیزمسلمان می کنند که ذیلا به چند نمونه از آن اشاره می شود ایشان می گویند:

" من به جوانان وطرف داران اسلام هشدار می دهم که یک وقت خیال نکنند که حفظ و نگهداری اسلام (با سلب آزادی بیان تحقق می یابد) برخی جوانان خیال نکنند که راه حفظ معتقدات اسلامی و جهان بینی اسلامی این است که نگذاریم دیگران حرفهایشان را بزنند نه ، بگذارید بزنند... تصور نشود که با جلوگیری از ابراز افکار وعقاید می شود از اسلام پاسداری کرد از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد وآن منطق وآزادی دادن ومواجهه صریح و رک و روشن با افکار مخالف است."(ص 48-49)

ودر ادامه چنین میگویند:

" هرکسی در درجه اول ، فکرش باید آزاد باشد بیان و قلمروش باید آزاد باشد اما فکر آزاد یعنی اگر کسی واقعا منطقی وفکری دارد فکر خودش را بگوید . اتفاقا تجربه های گذشته نشان داده است که هر وقت در جامعه ما نوعی آزادی فکر بوده – ولو از روی سوء نیت هم بوده- این امر به ضرر اسلام تمام نشده بلکه به سود اسلام تمام شده است."(ص94)

"بخشی از کتابهای حدیثی ما احتجاجات است مثلا بحارالانوار یک جلد در احتجاجات دارد . ما یک کتاب داریم در احتجاج : احتجاج طبرسی. باید این احتجاجات را خواند .اینها مباحثاتی است که علمای ادیان دیگر وبه طور کلی دانشمندان دیگر – که بعضی از آنها دهری ومادی مسلک، بعضی صائبی و حتی بعضی بت پرست بودند – با ائمه (ع) داشتنه اند.اینها می آمدند نزد ائمه سوال میکردند،جواب می شنیدند و می رفتند. کسی نمی گفت تو چه حقی داری در دولت مقتدر اسلامی چنین حرفهایی بزنی ."(ص324)
منتخباتی از کتاب "آزادی در قرآن" تالیف سید محمد علی ایازی (چاپ دوم سال 1380)

"... وانگهی شاید در گذشته ما میتوانستیم از رواج فکر باطل جلوگیری و آن را محو و نابود کنیم و از انتشار آن ممانعت به عمل آوریم و با نابود کردن کتاب یا رساله و یا به حبس انداختن قائل از گمراه کردم مردم جلوگیری کنیم . اما در عصر کنونی که ما در دهکده جهانی قرار گرفته ایم و ارتباطات آنچنان قوی و گسترده است ،این جلوگیری نه تنها مؤثر نیست که چه بسا موجب رونق باطل و تقویت آن خواهد شد.بنا براین در شرایط فعلی تنها راه برخورد با افکار منحرف فکری ، مقابله علمی است.اگر نگوییم این روش همیشه مؤثر است. امیر مؤمنان در جمله ای میفرماید:" توانایی آن کسی که به سراغ دلیل و استدلال می رود بیش از توانایی کسی است که قدرت و ابزار نظامی دارد و آن را به کار می گیرد." (قو سلطان الحجه اعظم من قوة سلطان القدرة)...فقهای بزرگ گذشته ما همواره شعارشان این بوده " نحن ابناءالدلیل " ما فرزندان دلیل و برهان هستیم و تنها چیزی که ما را قانع میکند مدرک و دلیل است . وقتی بزرگان دینی شعارشان چنین بوده است چگونه میتوانیم جامعه را با منع و تشدید قانع کنیم و از طرف آنها قیمومیت کنیم و حق تشخیص را از مردم سلب کنیم. (ص 215-216)

" اما این سخن نیز نمی تواند درست باشد زیرا به صرف اینکه بعضی از مردم گمراه می شوند و یا به علت قصور فهم دچار اشتباه می گردند ما نمیتوانیم از حق بیان کسی جلوگیری کنیم چون این عمل دلیل می خواهد و مشکل اشخاص به خودشان مربوط است .ما نمی توانیم به این دلیل که کسی منحرف می شود و خود دارای قصور فهم است مانع حرف حق کسی شویم بنابراین اگر انتشار مطالب حقی به دلیل بد فهمی دیگران منجر به گمراهی کسی می شود ،ما نمیتوانیم به این دلیل مانع انتظار آن شویم و افراد باید مشکل خودشان را خودشان حل کنند و اینکه فردی به خاطر نوشته حقی یا غیر باطلی منحرف می شود دیگر به گوینده و نویسنده آن ارتباطی ندارد چنانکه به جامعه هم مربوط نمی شود." (ص226-227)

به‏ حكم‏ آيه‏ شريفه‏ "لاينهاكم‏ الله‏ عن‏ الذين‏ لم‏ يقاتلوكم‏ في‏ الدين‏ و لم‏ يخرجوكم‏ من‏ دياركم‏ ان‏ تبروهم‏ و تقسطوا اليهم‏ ان‏ الله‏ يحب‏ نمايند و حقوق‏ انساني‏ آنان‏ را رعايت‏ كنند. اين‏ اصل‏ در حق‏ كساني‏ اعتبار دارد كه‏ بر ضد اسلام‏ و جمهوري‏ اسلامي‏ ايران‏ توطئه‏ و اقدام‏ نكنند.‏ حكم‏ آيه‏ شريفه‏ "لاينهاكم‏ الله‏ عن‏ الذين‏ لم‏ يقاتلوكم‏ في‏ الدين‏ و لم‏ يخرجوكم‏ من‏ دياركم‏ ان‏ تبروهم‏ و تقسطوا اليهم‏ ان‏ الله‏ يحب‏ المقسطين‏" دو به‏

1-الدين‏ و لم‏ يخرجوكم‏ من‏ دياركم‏ ان‏ تبروهم‏ و تقسطوا اليهم‏ ان‏ الله‏ يحب‏ المقسطين‏" دولت‏ جمهوري‏ اسلامي‏ ايران‏ و مسلمانان‏ موظفند نسبت‏ به‏ افراد غير مسلمان‏ با اخلاق‏ حسنه‏ و قسط و عدل‏ اسلامي‏ عمل‏ نمايند و حقوق‏ انساني‏ آنان‏ را رعايت‏ كنند. اين‏ اصل‏ در حق‏ كساني‏ اعتبار دارد كه‏ بر ضد اسلام‏ و‏ اسلامي‏ ايران‏ توطئه‏ و اقدام‏ نكنند.

به‏ حكم‏ آيه‏ شريفه‏ "لاينهاكم‏ الله‏ عن‏ الذين‏ لم‏ يقاتلوكم‏ في‏ الدين‏ و لم‏ يخرجوكم‏ من‏ دياركم‏ ان‏ تبروهم‏ و تقسطوا اليهم‏ ان‏ الله‏ يحب‏ المقسطين‏" دولت‏ جمهوري‏ اسلامي‏ ايران‏ و مسلمانان‏ موظفند نسبت‏ به‏ افراد غير مسلمان‏ با اخلاق‏ حسنه‏ و قسط و عدل‏ اسلامي‏ عمل‏ نمايند و حقوق‏ انساني‏ آنان‏ را رعايت‏ كنند. اين‏ اصل‏ در حق‏ كساني‏ اعتبار دارد كه‏ بر ضد اسلام‏ و جمهوري‏ اسلامي‏ ايران‏ توطئه‏ و اقدام‏ نكنند.

حسنه‏ و قسط و عدل‏ اسلامي‏ عمل‏ نمايند و حقوق‏ انساني‏ آنان‏ را رعايت‏ كنند. اين‏ اصل‏ در حق‏ كساني‏ اعتبار دارد كه‏ بر ضد اسلام‏ و جمهوري‏ اسلامي‏ ايران‏ توطئه‏ و اقدام‏ نكنند.

نظر خود را بنویسید