×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

طاهره
1385/03/16

تا از رخ نازنین نقاب افکندی
شوریده سران به پیچ و تاب افکندی
ای از تو جهان به جذب وشور وغوغا
آتش به نهاد شیخ وشاب افکندی
بس کوردلان به احتجاب افکندی
یاد تو خوش است ونام تو روح فزا

یادم هست زمانی که کودک ونوجوان بودم در جامعه بهائی همچون امروز حضرت طاهره مورد احترام خاصّی بود وخیلی اوقات درجلسات ازشرح زندگانی وخدمات اوسخن میرفت ودرذهن وفکرکودکانه ما اومظهر فداکاری و ایمان وخلوص بود وهر قدر که زمان میگذشت احترام ما به شخصیّت اوبیشتر میشد. با چنین زمینه فکری وقتی که شاگرد دبیرستان بودم یک روز یکی از همکلاسی های من از معلم ادبیات درباره طاهره سؤال کرد. معلم با اینکه مرد خوبی بود ولی چون متجاوز ازیک قرن تبلیغات مخالفین که بیشتر از بهائی ستیزی آنان ریشه می گرفت در روحش تاثیر گذاشته بود شروع به اهانت وتوهین نسبت به طاهره آن شخصیّت ممتاز و بی مانند نمود و من بعد ها دانستم که اطّلاعاتش گرفته شده از ناسخ التواریخ بود. آن روز در عالم نوجوانی در حالی که اعتقاد به تقدّس حضرت طاهره جزئی از وجود من بود فوق العاده متأثر شدم و بغض گلویم را می فشرد وهنوز نمی دانم که آن معلّم عزیز که به من، به علّت علاقه ام به شعر وادب مهری فراوان داشت هیچوقت متوجّه شد که چه ضربه ای به روح کودکانه وحساس من وارد آورد.؟ من آن روز برای اولین بار متوجه شدم که افرادی نیز هستند که درمورد شناخت شخصیّت حضرت طاهره دچار توهّم اند وبعد ها نیز وقتی بیشتر وارد اجتماع شدم بیشتر متوجّه شدم که خیلی از مردم به علت تعصّبات مذهبی وتلقینات بهائی ستیزان نظر خوشی نسبت به حضرت طاهره ندارند.
الان متجاوز از پنجاه سال از آن تاریخ میگذرد وبه تدریج دید جامعه نسبت به آن حضرت تغییر میکند ومحقّقینی بیشتر از طبقه بانوان که اکثرشان در آن روز هنوز متولد نشده بودند ظاهر شدند که علاقه واحترام خاصی نسبت به طاهره دارند.
اخیراً در جلسه ای یکی از این علاقمندان ارجمندضمن ستایش طاهره مطلبی به این مفهوم اظهار داشت که : بهائیان اصرار دارند طاهره را مال خود بدانند و چون قبلاً نیز مطلبی بهمین مفهوم شنیده بودم خواستم به عرض همه دوستان برسانم که من واقعاً نمیدانم اگر مالکیّتی درمیان باشد ومنصفانه بررسی شود طاهره مال کیست!؟ ولی برای اطمینان خاطر این دوستان اهل تحقیق ومنصف عرض میکنم که از نظر ما بهائیان شخصیّتی جهانی چون حضرت طاهره تعلّق به گروه خاصّی ندارد وما خود را مالک کسی نمیدانیم وحتّی حضرت بها ءالله رانیز که بنیانگزار آئین بهائی هستند شخصیتّی جهانی میشناسیم نه متعلّق به جامعه بهائی و قضاوت اینکه کدام گروه نسبت به شناساندن حضرت طاهره بیش از دیگران نقش داشتند را نیز به عهده اهل تحقیق وانصاف می گذاریم واما دلم میخواهد ازمیان صد ها داستان ونوشته درباره طاهره فقط داستان زیررا به عرض علاقمندان برسانم.
طاهره و میس مارتا روت(Martha Root )
درمیان غربیان خانم مارتا روت اولین کسی است که کتابی جامع ومفصّل در شرح حال طاهره نوشت. مارتا روت دراگوست سال ۱۸۷۲میلادی در ایالت اوهایو متولد شد پس از انجام تحصیلات اولیّه به دانشگاه شیکاگو رفت و دوره آنرا به پایان برد و به تدریس پرداخت بعد ها حرفه روزنامه نگاری را انتخاب کرد.در حدود سالهای ۱۹۰۸-۱۹۰۹توسط روی ویلهلم که ازبهائیان سرشناس بود با آئین بهائی آشنا وپس از چندی به آن مؤمن گردید. مارتا روت پس از مطالعه تاریخ، علاقه عجیبی به طاهره پیدا کرد. او در جریان سفرهائی که به اکثر نقاط دنیا به منظور معرّفی آئین بهائی مینمود باشخصیّت های بزرگ ملاقات میکردهنگام اقامت در ایران با عده زیادی از بهائیان محشورشد ودر قزوین باخانواده و بستگان طاهره که بهائی نبودند تماس گرفت و اطّلاعات لازم برای تالیف کتابش را بدست آورد وچون به خانه نیمه مخروبه طاهره درآمد زانوزد وبر کف اطاق مخصوص طاهره بوسه زد واشک ریخت. مارتا روت در کتابش در موردتشرف خویش به خانه طاهره این طور می نویسد:
هنگام ورود به شهر(قزوین) جائی که طاهره پروش یافته بود روح من مشتاق شناسائی بیشتر او بود. اظهار اشتیاق نمودم تاخانه محل تولد طاهره را زیارت کنم. دوستان بهائی به من گفتندکه این امر امکان پذیر نیست. زیرا خویشان طاهره همه از مسلمین اند وهمواره از این که طاهره به حضرت باب مؤمن شده به شدّت خشمگین بوده اند لذا این تنفّر نسبت به آئین بهائی هنوز در آنان موجود است. صاحب گراندهتل، محل اقامت من، که در آستانه در ورودی ایستاده بودیکی از بستگان طاهره را دیدکه از نزدیک می گذشت. به شوخی به او گفت خاندان شما باید از خویشتن خجالت کشند مردم در هر کشور از جهان دوستدار جدّه شما طاهره اند اما شما از انتصاب به او افتخار نمی نمائید. من یک مهمان آمریکائی در هتل دارم که او آرزوی دیدن خانه ای را دارد که طاهره در آن زندگی می کرده است. آن شخص به صاحب هتل گفت اگر این مهمان آمریکائی میخواهد خانه طاهره را ببیند من به او نشان خواهم داد........بهر حال ترتیبی داده شد که من بدیدن خانه طاهره بروم. من همراه صاحب هتل و آن شخص که از بستگان طاهره بود به دیدن خانه قدیمی طاهره رفتیم. شخص مذکور قسمت های مختلف خانه را به من نشان داد دربخش مسکونی نسوان محل تولد طاهره را، ودر طبقه دوم کتابخانه اورا، جائیکه طاهره به عنوان یک دختر کوچک می نشست وکتاب می خواند. دختری که مقدّر بود بعد ها شاعره ای شود ونخستین بانوی شهید در آسیای مرکزی به منظور تربیت نسوان وتحقق تساوی حقوق آنان بامردان گردد وحجاب را ازچهره آنان بزداید...هنگامیکه من زانو زدم تا بر کف اطاق طاهره بوسه زنم همه منسوبان طاهره ساکت ایستاده بودند......هنگام خروج از اطاق طاهره، آن منسوب طاهره به من گفت که شما نخستین فرد بهائی هستید که تا کنون از مغرب زمین آمده ودر باب طاهره پرسش نموده وخواستید که خانه اورا ببینید. من به او گفتم علتش این است که احدی جرأت آمدن نکرده است او ضمناً گفت که مادرش خواهر کوچک طاهره بوده است.آن روز یک دوستی واقعی میان یک بهائی غربی ویکی از خویشان طاهره بر قرار گشت. هرگاه خاطرات شیرین ومقدّس مربوط به ایام اقامت در ایران را بیاد می آورم به خاطر می گذرد که این منسوب مهربان طاهره چگونه هنگام خروج من از ایران در کنار دیگر دوستان بهائی ایستاده وبه من الله ابهی میگفت. گویا جسم وروح او با دوستان بود ودر همان لحظات بود که رنگین کمان زیبا وروشنی در آسمان ظاهر گشت تا نشان کاملی ازوحدت باشد. آنچه این منسوب طاهره به من گفت وآنچه از بهائیان شنیدم همه را یادداشت کرده و به یاد می آورم وبر پایه آن گفته ها این شرح حیات را می نگارم.....
وبدین تر تیب کتاب Tahirih The Pure Iran' s Greatest Woman وجود آمد.
وقتی مارتا روت از ایران بر میگشت مجموعه ای از هفت غزل طاهره را با خود به هندوستان برد این مجموعه همراه شرح حال مختصر طاهره به همت مرحوم اسفندیار بختیاری در کراچی تحت عنوان تحفه طاهره در یکهزار نسخه چاپ و منتشر شد. ماتا روت درمحافل مختلف هند ودررادیوها درباره طاهره سخنرانی کرد.
روز ۲۲جون ۱۹۳۰ مارتا روت به اتفاق دانشمند بهائی پروفسور پریتم سنگ ومرحوم اسفندیار بختیاری با اقبال لاهوری شاعر وفیلسوف بزرگ پاکستان در منزل او ملاقات کردند وجزوه تحفه طاهره وکتاب بهاءالله وعصر جدید را به اقبال تسلیم نمودند او خیلی تحت تأثیر طاهره قرار گرفت بطوری که در ملاقات بعدی به مارتا روت اظهار داشت که در نظر دارد در کتابی که در دست تهیه دارد ذکری از طاهره بنماید. دوسال بعد یعنی در ۱۹۳۲ این کتاب تحت عنوان جاوید نامه منتشر شد. که اکنون در دیوان اقبال نیز (چاپ طهران ۱۳۴۳) موجود است.
جاوید نامه منظومه ای است تمثیلی و شرح مسافرتی عرفانی به شعر است که اقبال تحت راهنمائی مولانا میکند در این سیر وسلوک عارفانه وقتی اقبال از فلک قمر وعطارد و زهره ومریخ می گذرد به فلک مشتری می رسد ودر آنجا با ارواح بزرگ منصور حلّاج،غالب دهلوی وطاهره مواجه می شود وداستان را به این صورت ادامه میدهد:
پیش خود دیدم سه روح پاکباز آتش اندر سینه شان گیتی گداز
در تب و تابی ز هنگام الست ازشراب نغمه های خویش مست
غالب وحلاج و خاتون عجم شورها افکنده در جان حرم
این نواها روح را بخشد حیات گرمی او از درون کائنات
سپس اقبال سه غزل تحت عنوان نوای حلاج، نوای غالب ونوای طاهره میآورد وتحت عنوان نوای طاهره ابیاتی از غزل معروف اورا به مطلع زیر می نویسد.
گربتو افتدم نظر چهره به چهره روبرو شرح دهم غم ترا نکته به نکته مو به مو
وبعداقبال در باره این سه تن مطالبی میگوید. تحت عنوان طاهره میگوید:
از گناه بنده ای صاحب جنون کائنات تازه ای آید برون
شوق بی حد پرده ها را بر درد کهنگی را از تماشا می برد
آخر از دار و رسن گیرد نصیب بر نگردد زنده از کوی حبیب
جلوه او بنگر اندر شهر ودشت تا نپنداری که از عالم گذشت
درضمیر عصر خودپوشیده است اندراین خلوت چسان گنجیده است
با توجه به شخصیت ممتاز و با نفوذ اقبال لاهوری در شبه قاره هند واینکه جاویدنامه به زبان های سندهی، پشتو، پنجابی، و اردو ترجمه شده باید گفت که مسافرت مارتا روت به آن صفحات وملا قات با اقبال از عوامل مؤثر شناخته شدن طاهره و علاقه مردم به او در شبه قاره هند بوده است که فقط چند مورد از آثاراین شناسائی در زیر ذکر میگردد.
1- مولانا انور شاه کشمیری یکی از معروفترین روحانیون هندورئیس حوزه علمیه از غزل معروف طاهره استقبال کرد.
2- عزیز احمد استادزبان انگلیسی و شاعروداستان نویس معروف پاکستانی داستانی تمثیلی به نام زرین تاج(طاهره) نوشته(۱۹۴۹)که در ۱۹۶۳از رادیو پاکستان پخش شد.
3- پروفسور محمد اسحاق استاد دانشگاه کلکته کتابی به زبان انگلیسی به نام چهار تن از شاعران ایرانی نوشته (۱۹۵۰)که در آن مفصل از طاهره یاد نموده است.
4- شاد کشمیری شاعر اردو زبان قصیده ای در ستایش طاهره سروده است(۱۹۶۴)
5- پروفسور یوسف سلیم چشتی می نویسد: طاهره با انسان فانی عشق نداشت او عاشق آئین خویش بود وتا دم آخرین مسلک خود را تبلیغ میکرد. هیچ قوه ای اورا از مقصد حیات باز نداشت.
6- جمیله هاشمی داستان نویس معروف پاکستانی اثری به نام چهره به چهره روبرو در شرح حیات طاهره دارد که در ۱۹۸۳ در لاهور به طبع رسید.
۷- اقبال شناس معروف هندی پروفسور جگن آزاد سفر نا مه ای تحت عنوان در وطن کلمبوس دارد که در۱۹۸۷ چاپ شد. دراین سفرنامه می نویسد وقتی به مشرق الاذکار شیکاگو رسیدم از تازگی هوا و حدائق آن بی نهایت مسرور شدم دراین موقع دوستم افتخار نسیم ذکری ازطاهره کردوغزل گر به توافتدم نظرچهره به چهره روبرو را خواند. احساس من در موسیقی آن اشعار گم شد و آن احساس را که او با بانی دیانت بهائی داشت حس کردم.
طاهره در شبه قاره هند موضوع رساله های دکتری فراوان بوده است ده ها شاعراز اشعار او استقبال کرده ویا به زبان های مختلف شرقی آنها را تر جمه کرده اند. خاطره طاهره درشبه قاره هندهمچنان زنده است هرسال روز ۲۲ فروردین را به نام روز طاهره در پاکستان جشن میگیرند. ومتأسّفانه هنوز هم فکران وعاشقان طاهره که براثر اقدام او گام برمیدارند درکشور او زندانی اند وتحمل توهین وشکنجه مینمایندوهنوزعده ای نیز به مالکیت آنان نسبت به حضرت طاهره معترضند.!
زان چاه که چهره ترا پوشیده نوری به زمین و آسمان جوشیده
زان نور سرشک قدسیان خوشیده گردون به طواف بقعه ات کوشیده
عالم همه در ثنای تو هم آوا یاد تو خوش است ونام تو روح فزا

منابع
1- حضرت طاهره دکتر محمد حسینی مؤسسه معارف بهائی کانادا ۲۰۰۰میلادی
۲- مقاله پروفسور صابر آفاقی جلد ۳خوشه های ادب وهنر سویس۱۹۹۲میلادی
3- دیوان اقبال چاپ ۱۳۴۳طهران
4- طاهره مارتا روت به انگلیسی
5- یادداشت های خصوصی نویسنده مقاله
۶- شعر ابتدا وانتهای مقاله از مسمط ترجیع دکتر شاپور راسخ

نظر خود را بنویسید


tashakkor

sharareh bareghi
ارسال شده در : 1386/5/4

مطلب های شما بسیار سبک وخوب است از شما متشکرم وشعر های جالبی جمع آوری کرده اید