×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

می خواست با هزاران نفر مناظره کند
1387/09/27

قل سيروا في الأرض ثم انظروا كيف كان عاقبه المكذّبين (قرآن مجید - انعام :11)

یک دروغ هیچگاه انسان را از یک دروغ بزرگتر نجات نمی دهد ( ضرب المثل چینی)

در زمانی که کشور عزیزمان ایران بیش از هر زمان دیگری به وحدت و اتحاد نیاز دارد، آقای محمود قوچانی بر طبل جنگ دینی می کوبد. ایشان در مطلبی که اخیراً در آبان ماه 1387 در اینترنت منتشر کرده اند[i] بهائیان ایران را به مناظره فراخوانده اند و مانند همیشه اتهامات سراسر کذبی مطرح نموده اند که هر فرد منصفی با یک نظر، بر بی اساس بودن آنها پی می برد. این رفتار عصبی و ستیزه جویانه از علائم پایان کار بهائی ستیزان پر سابقه است که بارها و بارها در یک قرن و نیم پیش رخ داده و در طول تاریخ همه ادیان و جنبشهای مذهبی نمونه های آن وجود دارد . همه کسانی که فرستادگان الهی را انکار نموده اند در نهایت به همین سرنوشت دچار می شوند. و من يشاقق الرّسول من بعد ما تبيّن له الهدى و يتّبع غير سبيل المؤ منين نولّه ما تولّى و نصله جهنّم و سائت مصيرا. (نساء - 115) آقای قوچانی هنوز فرصت دارند،که از این کابوس عظیم که بدست خود برای خود تدارک دیده اند، نجات یابند . این نوشته به منظور شفا و نجات ایشان و تنبّه بهائی ستیزان نوپا است، که از عاقبت این وادی بیمناک باشند و از مصیر سوئی که در آن پا نهاده اند بترسند .

آغاز گفتار آقای قوچانی لحنی روشنفکرانه و منتقدانه دارد، به نحوی که اگر خواننده کمی زود باور باشد گمان می کند ایشان در طول زندگانی خود هیچگاه در ایران زندگی نکرده اند و از وضعیت جامعه بهائیان ایران بکلّی بی اطلاع هستند. گویا ایشان نمی دانند که در کشور ایران، چه در زمان حکومت قاجار و چه در زمان حکومت پهلوی و چه در زمان حکومت جمهوری اسلامی، بهائیان همواره از انتشار کتب خود ممنوع بوده اند و هیچگاه به ایرانیان محروم فرصتی داده نشده است که مستقیماً به کتب و نشریات بهائیان دسترسی داشته باشند و تحقیقی منصفانه و بی غرض از آثار بهائی بنمایند.آیا ایشان می توانند حتّی یک مقاله ، یک کتاب ، یک برنامه تلویزیونی و یا رادیوئی در طول یک قرن و نیم گذشته بعنوان نمونه ارائه دهند که از طرف بهائیان و بعنوان معرفی آئین بهائی در این کشور منتشر شده باشد؟ در مقابل، هزاران هزار ردّیه و سخنرانی رادیوئی و برنامه های تلویزیونی را می توان نمونه آورد که چه در زمان قاجار و چه در زمان پهلوی و چه در زمان حکومت کنونی بر علیه بهائیان منتشر شده و هیچگاه به بهائیان ایرانی فرصت پاسخگوئی داده نشده است. نه تنها پاسخ بهائیان منتشر نشده است بلکه همواره دلیل و برهان بهائیان با سرنیزه و خشونت و حبس و زندان پاسخ داده شده و می شود. از یکصد و شصت سال پیش که پاسخ مناظره ملا علی بسطامی با علماء اسلامی با ضربت شمشیر داده شد تا همین چند ماه گذشته که یک زن جوان بهائی به دلیل نوشتن نظر خود در زیر مطلبی افترا آمیز در اینترنت بازداشت شده و چندین ماه است بدون اعلام اتّهام در سلول انفرادی در زندان ساری بسر می برد، تنها پاسخ معاندین به بهائیان، حبس و زجر و کشتار و سرکوب بوده است. در چنین فضای اختناق و سرکوب بی رحمانه ای است که جناب محمود قوچانی بخود جرات می دهد عرض اندام نماید و بهائیان را به مناظره بخواند.

آنچه ذهن کنجکاو ایرانیان را بخود جلب می کند و در نهایت موجب تحقیق آنان می گردد آنست که چگونه ممکن است بعد از سانسوری خبری به این وسعت و قدمت، که در طول تاریخ کم نظیر است، باز جامعه بهائی در رشد و بالندگی باشد و هر روزه از طرف مسئولین و غیر مسئولین بعنوان خطری جدی مطرح گردد؟ گسترش و تشدید حملات بر علیه بهائیان در رسانه های حکومتی خود دلیل آشکاری است بر بی اثر بودن حملات سابق و متنی را که آقای قوچانی در نهایت دقّت نوشته اند تنها حکایت از عجز و ناتوانی معاندان دارد، زیرا چه بسیار بودند افرادی قبل از آقای قوچانی که پا در این وادی گذاشتند و عِرض خود را بردند و زحمتی نیز بر بهائیان روا نمودند . مقالات و نوشته ها و سخنرانی ها و ردیه های آنان را آقای قوچانی جمع نموده و در سایت محاکمه کپی کرده و به این نکته هرگز فکر نکرده است که اگر این اوراق باطله نتیجه ای داشت در زمان خود نویسندگان آن به ثمر می رسید. اگر آنها موفقیتی در اقدامات خود کسب نموده بودند که نوبت به جناب قوچانی نمی رسید.

از طرف دیگر ، آقای قوچانی انتظار دارند با چه کسی مناظره کنند و چه نتیجه ای از این مناظره حاصل شود. در جامعه بهائی طبقه ای بنام روحانی و کشیش و آخوند وجود ندارد. بهائیان زمام عقل و فکر و ادراک خود را بدست کسی نمی سپارند بلکه هر فردی خود موظف است که مستقلا تحقیق نموده و راه و روش زندگی خود را بر گزیند. در آئین بهائی دین از والدین به فرزندان به ارث نمی رسد و کلیّه جوانان بهائی زاده در سن پانزده سالگی، خود آئین خویش را بر می گزینند. حکم ارتداد در دیانت بهائی وجود ندارد و هیچ کسی بدلیل خروج از آئین بهائی مواخذه نمی شود. اقبال و یا اعراض هیچ فردی از افراد بشر برای فرد بهائی معیاری برای درک و کشف حقیقت نیست بلکه فرد بهائی طبق تعالیم بهاء الله می کوشد با چشم خود ببیند و با گوش خود بشنود. با این مقدمه، آیا جناب قوچانی که در دعوت نامه خود « امید به نابودی هرچه زودتر این فرقه منحرف » را ذکر می کند، انتظار دارند با چه کسی طرف مناظره شوند و چه نتیجه ای از این مناظره بدست آید. به فرض که فردی بهائی جلو آمد و ساعتها و روزها با ایشان مناظره کرد و عاقبت مغلوب شد، چه حقیقتی در این میان اثبات می شود؟ بفرض که فرد بهائی غالب شد و آقای قوچانی مغلوب، باز هم چه حقیقتی در اینجا اثبات می شود؟ هیچ . اگر فردی پیدا شود و بگوید چون من دیدم که فرد بهائی غالب شد پس بهائیان بر حقند این نشانه عدم تحقیق و کمبود بصیرت وی است. اگر فردی هم پیدا شد که بگوید چون من دیدم که آقای قوچانی غالب شد و فرد بهائی مغلوب ، پس دیانت بهائی باطل است، اینهم نشانه عدم بصیرت و طفره رفتن از تحقیق است. فرد محقق کاری به مناظره امثال آقای قوچانی ندارد و خود بشخصه و مستقلا سوالات خود را جستجو می کند و تصمیم خود را می گیرد.

گمان نمی رود که آقای قوچانی با مطرح کردن این مناظره قصد تغییر دین خود را داشته باشند و بخواهند که در انتهای بحث به آئین بهائی بگروند. گمان هم نمی رود که امیدوار باشند با ترتیب دادن این مناظره بهائیان همگی دین خود را رها کنند و پشت سر آقای قوچانی نماز بخوانند. شاید تنها سودی که از این راه نصیب ایشان می شود بالا رفتن تعداد بازدید کنندگان سایت ایشان باشد . زیرا سایتهائی امثال محاکمه و ایران سهراب در بین کاربران ایرانی جایگاهی ندارند. ایشان باید از خود بپرسد که یک ایرانی با چه انگیزه ای باید به این سایتها مراجعه کند و ساعتها وقت گرانبهای خود را صرف مرور کردن اتّهامات به عقیده ای نماید که خود شخصا پیرو آن محسوب نمی گردد. برای بسیاری از ایرانیان این کاری عبث و بیهوده است. اما شاید امید ایشان اینست که افرادی علاقه مند شوند و بخواهند در مورد آئین بهائی تحقیق کنند. آنوقت در هنگام جستجو در اینترنت به سایت ایشان برخورند و با مطالعه بعضی مقالات از تحقیق منصرف شوند. اما باید بخاطر داشت که شخص محقق هرگز با خواندن اتّهاماتی یک طرفه قضاوت خود را کامل نمی داند و حتما به سایتهای بهائی نیز مراجعه می کند و تحقیق خود را کامل می نماید. شاید آقای قوچانی امیدوارند که حداقل محققین ساکن ایران بر اثر سیاست سانسور و فیلتر گذاری، از دسترسی به سایتهای بهائی ممنوع شوند و لذا با قضاوتی یک طرفه تحقیق خود را بپایان رسانند، اما جناب قوچانی باید بدانند که امروزه استفاده از فیلتر شکن یکی از ابزارهای ضروری تحقیق در جامعه ایرانی است. شاید هم منظور ایشان از نوشتن این دعوت به مناظره آنست که فرد محقق وقتی آنرا بخواند چنین نتیجه بگیرد که: « در جائیکه شخص شخیص و دانشمندی چون محمود قوچانی بهائیان را به مناظره دعوت نمود و آرزوی نابودی آنان را کرد، پس واضح است که بهائیان بر مسیر باطلند و نیازی به تحقیق بیشتر و بررسی در سایتهای آنان و اطلاع از دعوت آنان وجود ندارد.» اما دوست عزیز، کسی که چنین فکر کند محقّق نیست و نباید به اقبال و یا اعراض او دلخوش کرد. فکر می کنم که همه اینها را جناب قوچانی می داند ولی برای بالا بردن آمار بازدیدکنندگان از سایت خود نیاز به چنین روشهائی دارد.

جناب قوچانی عزیز، هر چند در نوشتار خود سعی نموده اید لحن ملایمی را اتخاذ کنید، اما نتوانسته اید آتش کینه و نفرت خود را پنهان نمایید. این علامت بدی است. در طول سالها که با نمونه های مختلف بهائی ستیزان سر و کار پیدا کرده ام این سیر تطوّر بد شگون را در آنها دیده ام. این دعوت به مناظره علامت نزدیک شدن به پایان کارو نهایت یاس و نا امیدی است زیرا اوقات خود را صرف جمع آوری مطالبی نموده اید که در ایران امروز خریداری ندارد و در نهایت، حتّی به فرض قبول مطالب آن از جانب چند نفر، باز هم هیچ سودی به هیچ کسی نمی رساند .دوست عزیز، جناب قوچانی، اگر حقیقتا می خواهید پاسخ انتقادات خود را بر دیانت بهائی بیابید نیازی ندارید زحمت بکشید و شبانه روز وقت صرف کنید ، با یک یک بهائیان تماس بگیرید، و در طول سالها با هزاران نفر مناظره کنید، تا شاید حقیقت بر شما مکشوف شود. اگر صمیمانه بدنبال کشف حقیقت هستید ، با اداره ارتباطات مخابرات تماس بگیرید. از آنها بخواهید که فیلتر سایتهای دفاعی بهائی مانند نقطه نظر و یا ولوله در شهر را بردارند و شما به آنان دسترسی پیدا کنید. اگر نکردند ، چند دقیقه بخود زحمت بدهید . در اینترنت جستجو بفرمائید. یک نرم افزار فیلتر شکن تهیه کنید و بر کامپیوتر خود نصب نمائید. از مقالات این سایتها پاسخ کافی شافی دریافت فرمائید. لجاج و عناد را کنار بگذارید. از دروغ و افتراء استغفار کنید. از نکبت معاندت با پیام آور عشق و محبت تبری فرمائید. از وسوسه کسب در آمد و اعتبار بوسیله مبارزه با بهائیان خود را نجات دهید . کسب و کار حلال و خداپسندانه ای برگزینید . و در نهایت ، از این گرداب هولناک ستیزه جوئی و لج بازی که نهایتش نیستی و تباهی روح و فکر است خلاص شوید.

--------------------------------------------------------------------------------

[i] دعوت به مناظره از جامعه بهائیت ایران //mohakeme.com/content/view/315

نظر خود را بنویسید


asraeil bodan

farzad
ارسال شده در : 1388/5/9

dar javab dost aziz dar zamane osmani dar shahr eka anghadar bimari vagir dar vojod dashta ka mardom azanja farar mikardand halansan asraeili bashad handi bashad ya irani bayad ansan bashad na tasobea bar shahr ya kashvarei dashta bashad

محسن عزيز در احكام ديانت

پرستو
ارسال شده در : 1388/3/10

محسن عزيز در احكام ديانت بهايي تغييري كه شما فرموديد ايجاد نشده ارتداد به معني مرتد و بي دين دانستن فردي است كه از ديني خارج شده و يا به ديني ديگر پيوسته در ديانت بهايي فرد را به خاطر تغيير عقيده و دينش مرتد نمي دانند و او را به مرگ محكوم نمي كنند زيرا هر فرد مختار است عقيده ي ديني خود را تغيير دهد.شما ارتداد را با طرد اداري و روحاني كه جزء تنبيهات ديانت بهايي است اشتباه گرفته ايد در ديانت بهايي اگر شخصي دچار خطا شود و اعمال نا شايسته اي از او سر زند كه مخالف احكام الهي باشد در ابتدا با نصيحت او را از انجام آن عمل باز مي دارند و اگر شخص در اصلاح رفتار خود تجديد نظر نكر دجامعه بهايي با توجه به شدت خطاي او فرد را تنبيه مي كنند و اين تنبيه شامل حكم ارتداد نمي شود بلكه به همه اعلان مي شود كه اين فرد با جامعه ي بهايي ارتباطي ندارد فقط همين ولي در مورد ارتداد فرد مرتد و از دين خارج شده را مي توان كشت در نتيجه در احكام بهايي تغييري حاصل نشده بلكه شما برادر عزيز اين دو مطلب را با هم اشتباه گرفتيد مثلا اگر شما از چراغ قرمز عبور كنيد جريمه مي شويد و اين براي آن است كه به قوانين و احكام بيشتر پايبند شويد ولي اگر شما چندين بار مرتكب خلاف شويد و جريمه ها هم در اصلاح رفتار شما مؤثر نباشد گواهي نامه رانندگي شما را مي گيرند و ديگر اجازه رانندگي نداريد طرد شدن بهائيان هم به اين خاطر است .

تغيير در احكام بهائيت

محسن
ارسال شده در : 1388/2/29

"حکم ارتداد در دیانت بهائی وجود ندارد و هیچ کسی بدلیل خروج از آئین بهائی مواخذه نمی شود."
نميدونم پس طرد اداري و طرد روحاني چيست ؟؟؟

آقای قوچانی نه تنها لحن خود

ش.ن.جوان
ارسال شده در : 1387/10/3

آقای قوچانی نه تنها لحن خود را ملایم نکرده‌اند، بلکه به بی‌احترامی نسبت به شخصیت‌های بهایی نیز پرداخته‌اند که در وبلاگ‌هایشان معلوم است (البته آن وبلاگشان توسط سرویس دهنده مسدود شد!).

در ضمن بنده کاملاً شک دارم که مقالات مندرج در وبلاگ‌ها و وبسایت‌هایشان از خودشان باشد. چنانچه به قسمت نظرات وبلاگ ایشان مراجعه فرمایید متوجه خواهید شد.

خیلی ممنون از مقاله‌ی خوبتان

عالی بود

زهره
ارسال شده در : 1387/9/29

عالی بود

ذیل یکی از مقالات این سایت

Mahsa
ارسال شده در : 1387/9/28

ذیل یکی از مقالات این سایت دوستی کامنت گذاشته بودند که
بالا برید پایین بیایید صهیونیست هستید.
...

تا انصاف و تقوا نباشه هیچ صحبتی به نتیجه نمی رسه چون وقتی حتی یک طرف ماجرا در پی اثبات عقیده ی خودش باشه دیگه نمی تونه حرف طرف مثابل را گوش کنه و حتما هر مسئله ای خلاف عقیده اش ثابت بشه نمی پذیرد، این جوری نتیجه فقط اختلاف بیشتر است... ولی وقتی روحیه ی اتحاد و مهربانی در میان باشه و آدم دنبال کشف حقیقت باشه حتماً یه نتیجه ای حاصل می شه یا لااقل مهربانی بین طرفین از بین نمی رود. آه که اگر این روحیه ی حقیقت جویی و مهربانی موجود بود...